نام کتاب : تاريخ اسلام در عصر امامت على نویسنده : پژوهشکده سپاه پاسداران جلد : 1 صفحه : 145
عمروعاص
و مردى كج انديش همچون «ابوموسى» سپردند و آن همه گرفتارى به بار آوردند.
4. نتيجه
مهمّ ديگر جنگ كه در حقيقت ثمره لجاجت و خودسرى افراد نادان عراق بود بسته شدن
نطفه يك آشوب و فتنه ديگر بود؛ بدين گونه كه اشعث، قرارداد حكميّت را برداشت و در
ميان دو سپاه به راه افتاد و مفاد آن را براى همه خواند. شاميان با شنيدن مفاد آن
شادمان شدند و پذيرفتند؛ ولى سربازان عراق برخى اظهار رضايت، و عدّهاى به دل
اكراه داشتند. و گروهى هم سخت مخالف و معترض بودند.
صداى
مخالفت، نخست از طايفه «عَنَزَه» كه بالغ بر چهار هزار نفر مىشدند شنيده شد.
ابتدا دو
نفر از آنان فرياد زدند «لا حُكْمَ الّا لِلّهَ» جز خداى كسى حقّ حاكميّت ندارد.
سپس به لشكر معاويه حمله كردند تا كشته شدند. [1] شعار بالا در دومين مرحله از
زبان قبيله «بَنى تَميم» شنيده شد و حتّى يكى از آنان بر اشعث حمله برد و گفت:
«مگر مىتوان افراد را در امر خدا حاكم قرار داد. در اين صورت خونهاى ما چه خواهد
شد؟» [2]
مدّتى
نگذشت كه شعار «لا حُكْمَ الّا لِلّهَ» از حلقوم بيشتر سپاهيان بيرون آمد. و اعمال
گذشته خود را چنين اصلاح كردند كه تن د ادن ما به «حكميّت» لغزشى بود كه از ما
صادر شد ولى اينكه از كرده خود پشيمان گشته و توبه كردهايم و به امير مؤمنان عليه
السلام گفتند:
«تو نيز
بايد باز گردى آنچنان كه ما بازگشتيم و گرنه از تو بيزارى مىجوييم». [3]
و با اين
فوريّت و جدّيت، خواستار نقض قرارداد آتش بس شدند و سخنان اميرمؤمنان عليه السلام
كه با استناد به آيه شريفه: (اوْفُوا بِعَهْدِ
اللَّهِ اذا عاهَدْتُمْ وَ لاتَنْقُضوا الْايمانَ بَعْدَ تَوْكيدِها)[4]
، آنان
را از مخالفت با عهد و پيمان برحذر داشت [6]، كمترين تأثيرى در ذهن سست و اراده
متزلزل آنان نكرد. و هنوز آثار خستگى از جنگ از چهرهها زايل نشده بود كه بذر فتنه
ديگرى ريخته شد.