نام کتاب : تاريخ اسلام در عصر امامت على نویسنده : پژوهشکده سپاه پاسداران جلد : 1 صفحه : 153
ميان
مردم كوفه و بصره و ساير بلاد، اختلاف و شكاف بيشترى بين مسلمانان بوجود آمد؛
بگونهاى كه به همديگر ناسزا مىگفتند.
اميرالمؤمنين
عليه السلام براى رفع اختلاف و كاهش آثار حزن و اندوه از چهره مردم و روشن كردن
افكار عمومى نسبت به مسأله حكميّت، به فرزند خود حضرت مجتبى عليه السلام دستور داد
تا براى مردم سخنرانى كند.
امام حسن
عليه السلام بر فراز منبر رفت و فرمود:
«اى
مردم! درباره حَكَميْن، سخن بسيار گفتهايد. آنان انتخاب شدند تا بر اساس قرآن حكم
كنند ولى با پيروى از هواى نفس، بر ضدّ قرآن حكم كردند. بنابراين نبايد آنان را
«حَكَم» خواند بلكه «محْكوُم» هستند.
ابوموسى-
كه عبداللَّه بن عُمر را پيشنهاد كرد- از سه جهت دچار خطا شد:
نخست
اينكه برخلاف عمر عمل كرد؛ چون عمر او را شايسته خلافت نمىدانست و به همين جهت وى
را جزو «شورى» قرار نداد.
ديگر
اينكه اين تصميم بدون مشورت با عبداللَّه گرفته شده بود و معلوم نبود كه وى بدان
رضايت دهد. و سوم آنكه عبداللَّه شخصى نبود كه مهاجران و انصار نسبت به وى توافق
داشته باشند.
اما اصل مسأله
حكميّت، (چيز تازهاى نيست بلكه كارى است كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله
حتّى در جنگها بدان عمل مىكرده است رسول خدا صلى الله عليه و آله سَعْدِ بنِ
مُعاذ را درباره طايفه «بنى قُرَيْظَه» حَكَم قرار داد. و چنانچه حكميت بر خلاف
رضاى خدا بود پيامبر صلى الله عليه و آله بدان رضايت نمىداد.»
پس از
امام مجتبى عليه السلام عبداللَّه بنِ عبّاس و عبداللَّه بن جعفر به فرمان
اميرمؤمنان عليه السلام برخاستند و با ايراد خطابه، مردم را آگاه ساختند. [1]
موضع امام عليه السلام در برابر خوارج
اميرمؤمنان
عليه السلام پس از شكست جريان حَكميّت، خود را براى نبرد با معاويه آماده كرد تا