نام کتاب : تاريخ اسلام در عصر امامت على نویسنده : پژوهشکده سپاه پاسداران جلد : 1 صفحه : 44
امام
عليه السلام در اين سخنان از چهره واقعى شورى پرده برداشته و مشخض نمودكه اولًا وى
به هيچ وجه در رديف بقيه اعضا نيست و ثانياً اعضاى شورى كه به عثمان رأى دادهاند
از نظر رأى سالم نبودند بلكه شخصى از قبيل كينه توزيها و رعايت خويشاوندى عامل
مهمّ تصميمگيرى آنها بوده است.
خلافت
عثمان
پس ار
درگذشت خليفه دوم، عثمان زمام امور را به دست گرفت، و از همان روزهاى اوّل روشى را
اتخاذ كرد كه عمر نسبت به آن، وى را برحذر داشته بود. وى به تدريج بستگان خود (بنى
اميّه را بر سر كارها گمارد.
پسر دايى
خود «عَبْدُاللّهِ بْنِ عامِرْ» را كه 25 سال داشت، والى بصره كرد، و برادر مادرى خويش
«وَليد بْنِ عُقْبَه» را كه فردى فاسد بود، به فرماندارى كوفه منصوب نمود. وى در
حال مستى به مسجد رفت، و نماز صبح را چهر ركعت خواند و پس از نماز خطاب به مأمومين
خود گفت: اگر مىخواهيد باز هم اضافه كنم. [1]
معاويه
از طرف عمر حاكم دمشق و اردن بود، ولى عثمان، «حِمْص» و «فلسطين» و «جزيره» را نيز
به آنها ضميمه كرد و موجبات تسلّط هر چه بشتر وى فراهم شد.
همچنين
برادر رضاعى خود «عَبْدُاللّهِ بن سَعْد» را به فرماندارى مصر منصوب كرد.
مَروان
حَكَم، رانده شده و تبعيدى پيامبر صلى الله عليه و آله را جذب كرد و مشاور خود
قرار داد.
خلاصه در
مدّت زمان كوتاهى حكومت چهر استان بزرگ: بصره، كوفه، شام و مصر- كه از اهميّت
نظامى، اجتماعى و اقتصادى به سزايى برخوردار بودند- به تسلّط بنى اميه درآمد، و
تيرههاى ديگر عرب از صحابه رسول گرامى و غير آنان از حكومت بر كنار ماندند.
[1] - تاريخ
يعقوبى، ج2، ص165، شرح ابن ابى الحديد، ج3،
ص19، مروج الذهب، ج2، ص335 و كامل ابن اثير،
ج3، ص 107
نام کتاب : تاريخ اسلام در عصر امامت على نویسنده : پژوهشکده سپاه پاسداران جلد : 1 صفحه : 44