«اى
اميرمؤمنان! مقام خلافت به واسطه تو زينت گرفت. خلافت به تو نيازمند است ولى تو به
آن نياز ندارى.» [2]
اضطراب و نگرانى قريش
(براى
مطالعه
قريش و
همه كسانى كه از حقّ روگردان، و در زمان حكومت عثمان، از امتيازاتى برخوردار
بودند، با اضطراب و نگرانى به حكومت امام عليه السلام رو آوردند و چارهاى جز
تسليم نداشتن. زيرا افكار عمومى با امير مؤمنان عليه السلام بود و آنان چون
نمىتوانستند بر خلاف جامعه اسلامى قدم بردارند ناچار با آن حضرت بيعت كردند، ولى
كينه او را به خاطر اينكه سران مشركان قريش و كفّار را به هلاكت رسانده بود،
همچنان به دل داشتند.
علاوه
براين، آنان مىدانستند كه سياست حضرت على عليه السلام، هرگز با چپاولگرى و غارت
بيت المال، سازش ندارند.
قريش به
اندازهاى كينه امير مؤمنان عليه السلام را به دل داشت كه ابن ابى الحديد مىگويد:
«با
اينكه تا آن وقت مدّت زيادى از رحلت پيغمبر صلى الله عليه و آله مىگذشت ولى بغض و
كينه قريش نسبت به على عليه السلام نه تنها كاهش نيافته بود بلكه آنان اين دشمنى
ديرينه را به كودكانشان نيز تلقين كرده بودند.» [3]
گوشه نشينان
عدّه
معدودى از بيعت اميرمؤمنان عليه السلام كناره گرفتند. مسعودى نام آنان را قُعّاد
(نشستگان [4] و ابوالفداء، معتزله [5] گذارده است. وقتى از امام عليه السلام
درباره آنهاسؤال شد فرمود: