زمامدارى
را به آبى كثيف و لقمهاى كه گلوگير انسان مىشود، تشبيه مىكند.
اميرمؤمنان
عليه السلام در پايان خطبه «شِقْشِقيّه» هدف خود را از پذيرش زمامدارى بيان كرده
است:
«سوگند
به آن خدايى كه دانه را شكافت و انسان را آفريد، اگر نه اين بود كه جمعيّت بسيارى
گراگردم را گرفته، و با وجود ياوران، حجّت تمام شده، و اگر نبود عهد و پيمانى كه
خداوند از دانشمندان گرفته كه در برابر شكم بارگى ستمگران و گرسنگى ستمديدگان،
سكوت نكنند، من مهار شتر خلافت را بر روى كوهانش مىافكندم، و آخر آن را با جام
اوّلش سيراب مىكردم » [2]
امام
عليه السلام در اين سخنان، دو اصل مهم را براى به دست گرفتن حكومت مطرح كرده است:
نخست
حضور و استقبال مردم و اعلام پشتيبانى از حكومت، و ديگرى برقرارى عدالت و جلوگيرى
از ستم.
نخستين اقدامات امام عليه السلام
اميرمؤمنان
عليه السلام پس از آنكه كار بيعت خاتمه يافت، سياست آينده خود را به منظور تحقّق
بخشيدن به اهداف خويش از پذيرش حكومت- اعلام كرد. خطوط و مواد اين سياست يك امر
اتّفاقى و ناگهانى نبود كه اميرمؤمنان عليه السلام همان روز آن را ابداع كرده
باشد، بلكه مجموعه برنامه و روش رسول خدا صلى الله عليه و آله بود كه از وحى و
قرآن سرچشمه مىگرفت.
كارهايى
كه از نظر اميرمؤمنان عليه السلام اولويّت و فوريّت داشت شامل سه قسمت بود: