نام کتاب : تاريخ اسلام در عصر امامت على نویسنده : پژوهشکده سپاه پاسداران جلد : 1 صفحه : 66
در بين
راه، به عُبَيْدِ بْنِ امّ كِلاب- كه از مدينه مىآمد- برخورد كرد. از اوضاع مدينه
پرسيد عبيد گفت: مردم عثمان را كشتند و پس از قتل او هشت روز بلا تكليف ماندند.
عايشه
گفت: بعد چه شد؟ گفت: الْحَمْدُلِلّه كار به خير انجاميد و مسلمانا يكدل و يكصدا
على ابن ابيطالب را انتخاب كردند.
عايشه با
شنيدن اين خبر گفت:
«به خدا
سوگند اگر امر خلافت به نفع على عليه السلام تمام شود جا دارد كه آسمانها خراب
گردد. مرا بركردانيد، مرا برگردانيد.» [1]
از
همانجا به مكّه بازگشت در حالى كه شعار سابق خود را تغيير داده بود و مىگفت:
عثمان
مظلوم كشته شده است. من بايد به خوانخواهى او قيام كنم. عُبَيْد به او گفت:
«چگونه
خون او را مطالبه مىكنى، در صورتى كه نخستين كسى كه پيشنهاد كشتن عثمان را داد تو
بودى و هم تو بودى كه مىگفتى: بكشيد «نَعْثَلْ» را كه كافر شده است؛ و امروز او
را بى گناه و مظلوم معرفى مىكنى!»
عايشه
گفت:
«آرى
عثمان چنين بود ولى توبه كرده بود، و مردم بدون اعتنا به توبه او، وى را كشتند.
گذشته از آن، شما را با گفتار ديروز من چه كار؟ آنچه را كه امروز مىگويم بپذيريد
كه از سخن ديروزم بهتر است.» [2]
عايشه پس
از بازگشت به مكّه در مقابل درب مَسْجِدُالْحَرام از شتر پياده شد و خودرا پوشاند
و به سمت حَجَرُ الْاسْوَد حركت كرد. مردم از هر طرف دور او را گرفتند. عايشه به
[1] - كامل
ابن اثير، ج3، ص206، تاريخ طبرى، ج4،
ص448، الغدير، ج9، ص80و 84
وانساب الاشراف، ج2،ص217
[2] - عبيد در پاسخ عايشه اشعارى سرود: فَمِنْكَ
الْبَداءُ وَ ِمْنَكِ الْغِيَرُ* و مِنْكِ الرِّياحُ و مِنْكِ الْمَطَرُ
و انْتِ امَرْتِ بِقَتْلِ الاْمامِ* وَ قُلْتِ لَنا انَّهُ قَدْ كَفَر
فَهَبْنا اطَعْناكِ فى قَتْلِه* وَ قاتِلُهُ عِنْدَنا مَنْ امَر.
(الامامة و السياسة، ج1، ص51، تاريخ طيرى، ج4،
ص459-458 يعنى منشأ اينهمه اختلافات و
تغييرات تويى. توفانهاى سهمگين فتنهها و آشوبها از تو برخاسته است. تو بودى كه به
قتل عثمان فرمان دادى، و گفتى او كافر شده است. حال بر فرض هم به خاطز اطاعت از
فرمان تو در تل شركت جسته باشيم باز هم قاتل واقعى وى كسى است كه فرمان بر قتل او
داده است
نام کتاب : تاريخ اسلام در عصر امامت على نویسنده : پژوهشکده سپاه پاسداران جلد : 1 صفحه : 66