نام کتاب : تاريخ اسلام در عصر امامت على نویسنده : پژوهشکده سپاه پاسداران جلد : 1 صفحه : 70
و با على
عليه السلام بيعت كردهاند. اينك نظر شما در اين باره چيست؟»
«حَكيمِ
بْنِ جَبَلَهِ عَبْدى» برخاست و گفت:
«نظر ما
اين است كه اگر برما حمله كردند با آنان مىجنگيم و اگر باز ايستادند، از ايشان
مىپذيريم. من، در عين اينكه زندگى را دوست دارم ولى در راه حقّ هيچ وحشتى از
رويارويى با آنان ندارم »
پس ار
ورود عايشه به «مِرْبَد» عدّهاى از هواداران بصرى آنان به سپاه پيوستند و تعداد
زيادى از مردم بصره و ياران عثمان نيز در اطراف آنان گرد آمدند.
با
سخنرانى سران لشكر و تحريك مردم به خونخواهى عثمان، طرفداران عثمان دو دسته شدند،
گروهى سخنان عايشه، طلحه و زبير را تأييد كردند مىگفتند: براى خوب منظورى
آمدهاند.
ولى دسته
ديگر، آنان را دروغگو توصيف مىكردند و مىگفتند به خدا دروغ مىگوييد ما از آنچه
شما بر زبان مىآوريد چيزى نمىفهميم.
در نتيجه
اين اختلاف، به روى همديگر خاك افكندند و ريگ پرانيدند، و اوضاع متشنج شد. [2]
سران لشكر به همراه مروان و عبدالله بن زبير و عدّهاى ديگر، به طرف استاندارى
رهسپار شدند و از عثمان خواستند كه از آنجا خارج شود؛ ولى او بدرخواست آنان
اعتنايى نكرد.
برخورد
شديدى ميان نيروهاى عثمان و اشغالگران، رخ داد و تا نزديك غروب ادامه يافت و پس از
كشته شدن بسيارى از مدافعان و مجروح شدند تعدادزيادى از دو طرف، سرانجام با دخالت
مردم، آتش بس برقرارا شد و طرفين قرداد صلح موقتى نوشتند.