نام کتاب : تاريخ اسلام در عصر امامت على نویسنده : پژوهشکده سپاه پاسداران جلد : 1 صفحه : 75
نامه
درمحلى به نام «ذى قار» به دست امام عليه السلام رسيد.
اميرمؤمنان
عليه السلام فرزندش امام حسن عليه السلام و عمّار ياسر را فراخواند و آنان را به
همراه نامهاى براى مردم كوفه، م. مور ساخت تا به كوفه بروند و مردم را به يارى آن
حضرت بسيج كنند.
حضرت
نامهاى نيز به ابوموسى نوشت و ضمن فرمان عزل او، ابوموسى را به خاطر موضعگيرى
ناروايش توبيخ كرد.
علاوه بر
امام حسن عليه السلام و عمّار، مالك اشتر را نيز در پى آنان فرستاد.
پس از
رسيدن امام حسن عليه السلام و عمّار به كوفه و قرائت نامه امام عليه السلام براى
مردم و ايراد سخنرانى، مردم در اطراف آنان اجتماع كردند مراتب اخلاص و محبت خود را
نسبت به اميرمؤمنان عليه السلام اظهار كرده، در برابر فرمان او تسليم گرديدند.
امام حسن
عليه السلام بركنار شدن ابوموسى اشعرى را نيز ازمقامش اعلام و «قَرَظَةِ بْنِ
كَعْب» را به جاى وى نصب كرد.
در اثر
تلاشهاى نمايندگان اميرمؤمنان عليه السلام و سخنان روشنگرانه آنان عدّه زيادى
ازمردم اعلام آمادگى كردند. و پس از چند روز حدود هفت هزار در ذى قار به
اميرمؤمنان عليه السلام پيوستند. حضرت على عليه السلام از موفقيّت امام حسن عليه
السلام خوشحال شد و از فرزندش تشكر كرد. [1]
شكوه سپاه
لشكر
عظيم و مجهّز اميرمؤمنان عليه السلام كه از مدينه وكوفه كرد آمده بود در آستانه
بصره قرار گرفت. مُنْذِرِبْنِ جارُود مىگويد: از بصره بيرون آمدم تا سپاه على
عليه السلام را نظاره كنم.
در اين
هنگام هزار سوار كه همگى غرق در سلاح بودند و پيشاپيش آنان «ابُو ايُّوب انصارى»
بر اسب نيرومندى سوار بود، مشاهده كردم. نيروهاى ديگر نيز در دستههاى
[1] - مراجعه
شود به كتابهاى مروج الذهب، ج2، ص359، الجمل،
ص138-130، كامل ابن اثير، ج3، ص
227 - 231، تاريخ طبرى، ج4،
ص485-482 و شرح ابن ابىالحديد، ج4،
ص10 و 14. طبرى در ج4، ص500 و
ابن ابىالحديد در ج 14، ص 21 از ابىالطفيل نقل مىكنند:
پيش از اينكه سپاهيان كوفه برسند، اميرمؤمنان(ع پيش بينى كرد: از كوفه دوازده هزار
و يك سرباز خواهند آمد. و همانطور هم شد. راوى مىگويد: من شمردم ديدم نه يكنفر كم
است و نه زياد
نام کتاب : تاريخ اسلام در عصر امامت على نویسنده : پژوهشکده سپاه پاسداران جلد : 1 صفحه : 75