ولى با
بررسى حوادث و مسائلى كه حكومت اميرمؤمنان عليه السلام از ابتداى امر با آنها
مواجه بود، در مىيابيم كه انگيزه حضرت به مسائل ديگرى مربوط مىشده است.
پيش از
اين گفتيم: امام عليه السلام قبل از فتنه «ناكثين» در صدد تهيه نيرو و امكانات
براى مبارزه با معاويه بود، ولى شورش «ناكثين» اين امر را به تأخير انداخت. و
طبعاً معاويه در اين فرصت، نيرو و امكانات بيشتر براى مبارزه با حكومت حضرت فراهم
كرده، علاوه بر مطيع ساختن مردم شام و تحريك احساسات آنان به خونخواهى عثمان، با
نوشتن نامهها و اعزام افراد به عراق، سعى مىكرد رؤساى قبائل و فرماندهان نظامى
را به سوى خود جذب كند.
معاويه
مىدانست سپاهيان اسلام، پس از فتوحات و گسترش قلمرو اسلامى در سه مركز مهم (شام،
كوفه و بصره تمركز يافتهاند. و حجاز به طور نسبى بدور از نيروى نظامى مانده است.
در يمن
هم قواى قابل توجّهى به چشم نمىخورد، لذا وقتى «بُسْرِبْنِ ارْطاة» به آن سامان
يورش برد كارگزار امام عليه السلام نتوانست از خود دفاع كند. و يا اينكه در جنگ
جمل تنها حدود هفتصد نفر در «رَبَذَه» به يارى امام عليه السلام شتافتند. از اين
رو در «ذى قار» توقف كرد تا لشكر كوفه رسيد.
همه
اينها مسائلى بود كه از نظر تيزبين و دورانديش امير مؤمنان عليه السلام پنهان
نماند. او مىدانست كه معاويه در شام با استفاده از فرصت، نيرو و امكانات زيادى
فراهم كرده است. و حضرت بايد ارتش مهمّ و مجهّزى داشته باشد تا بتواند با معاويه
نبرد كند. به علاوه لازم است از نزديك مراقب دشمن باشد تا هر لحظه بتواند با وى
دست و پنجه نرم كند.
[1] - مراجعه
شود به كامل ابن اثير، ج3، ص 260 و تاريخ طبرى، ج4،
ص 543 - 544
نام کتاب : تاريخ اسلام در عصر امامت على نویسنده : پژوهشکده سپاه پاسداران جلد : 1 صفحه : 88