responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 112

مى‌شناسند، بنابراين، آنان را به اين دو نفر تسليم كن تا به سوى قوم و ديارشان بازگردانند.» [1]

هداياى فراوان و حساب شده نمايندگان قريش و سخنان توهين‌آميز آنان نسبت به مهاجران و تأييد نسنجيده درباريان از آنان، نجاشى را خشمگين كرد و ذهن او را نسبت به نمايندگان قريش مشوب ساخت؛ از اين رو، با ناراحتى گفت:

«نه به خدا قسم، حال كه چنين است آنان را به هيچ وجه تسليم اين دو نفر نخواهم كرد. من گروهى را كه به من پناهنده شده و بر سرزمين من فرود آمده و مرا بر ديگران برگزيده‌اند تسليم نمى‌كنم تا ايشان را فراخوانم و از آنان درباره آنچه اين دو نفر مى‌گويند پرسش كنم. پس از آن اگر آنان همانگونه هستند كه اين دو نفر مى‌گويند، تسليمشان خواهم كرد تا به سوى قومشان بازگردانده شوند؛ وگرنه از آنان حمايت مى‌كنم و تا زمانى كه در كشور من اقامت دارند به آنان محبّت و نيكويى خواهم كرد.» [2]

مسلمانان در كاخ نجاشى‌

به رغم آنكه فرستادگان قريش سعى مى‌كردند بين مسلمانان و نجاشى ملاقاتى صورت نگيرد، نجاشى كسى را فرستاد و مسلمانان را به كاخ خويش فرا خواند.

مسلمانان پس از مشورت و تبادل نظر با يكديگر، تصميم گرفتند آنچه از دين اسلام دانسته و از رسول خدا (ص) فرا گرفته‌اند بى‌پرده بازگويند هر چند به زيانشان تمام شود.

پس از ورود به دربار نجاشى، در حالى كه او تمامى كشيشها را گرد آورده بود و آنان پيرامون وى كتابهاى دينى خود را گشوده بودند، رو به مسلمانان كرد و گفت:

«اين دينى كه در پرتو گرايش به آن از قوم خود جدا گشته‌ايد و به دين من و


[1] . السيرة النبويّه، ابن هشام، ج 1، ص 358-359

[2] . همان مدرك، ص 359

نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 112
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست