نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 114
گرفته بود، از وى پرسيد:
«از آنچه پيامبر شما از سوى خدا آورده است چيزى همراه
دار؟.»
جعفر: آرى
نجاشى: برايم بخوان
جعفر، اياتى از سوره مريم را خواند.
نغمه ملكوتى قرآن در فضاى قصر طنين افكند. نفسها در سينهها
حبس، و گوشها به نواى آيات الهى سپرده شد. فرستادگان قريش هر آن رنگ به رنگ مىشدند
و آتش خشم و كينه در دلهاشان شعلهورتر مىگشت. نجاشى و اسقفها، سخت مجذوب قرآن شده
بودند؛ به گونهاى كه نتوانستند خود را كنترل كنند و به شدّت گريستند. محاسن نجاشى
بر اثر فزونى گريه تر شد. كشيشها نيز به حدّى گريستند كه انجيلها تر شد.
نجاشى پس از شنيدن آيات قرآن، خطاب به مسلمانان گفت:
«اين سخنان و آنچه «عيسى» آورده هر دو از يك جا فرود
آمده است.»
سپس رو به نمايندگان قريش كرد و گفت:
«برويد! سوگند به خدا، هرگز آنان را به شما تسليم نخواهم
كرد.» [1]
نيرنگى ديگر
نمايندگان قريش هر چند با ذلّت و سرافكندگى مجلس را ترك
كردند؛ ولى باز دست از توطئه برنداشتند.
«عمرو بن عاص» مكّار گفت:
«سوگند به خدا، فردا نزد نجاشى مىروم و كارى خواهم كرد
كه ريشهشان قطع گردد.»