responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 123

عبداللَّه گفت: هيچ روزى (تحمّل ضربات) دشمنان خدا از امروز بر من آسان‌تر نبود، اگر بخواهيد فردا نيز خواهم رفت. گفتند: بس است آنچه خوش نداشتند به گوششان رساندى. [1]

محاصره اقتصادى و اجتماعى‌

عوامل و جهات ياد شده، قريش را بر آن داشت تا به مبارزات خود شدّت و گستردگى بيشترى بخشيده و هر طور شده پيامبر (ص) را از صحنه مبارزه خارج كنند. براى اين منظورف تصميم گرفتند پيامبر (ص) را به قتل برسانند. چون نظر همه بر اين تعلّق گرفت و ابوطالب از آن آگاه شد، اشعارى در حمايت از رسول خدا (ص) سرود:

- سوگند به خدا، تا روزى كه مرا به خاك نسپرند، قريش هرگز بر تو دست نخواهند يافت.

- به انگيزه خيرخواهى و نصيحت مرا دعوت كردى و بى‌شك راستگو و امين هستى.

- دينى را عرضه كردى كه آن را از بهترين آئينهاى مردم مى‌دانم. [2]

چون اشعار ابوطالب كه حكايت از ادامه حمايت و ايمان وى مى‌كرد، به گوش قريش رسيد و دريافتند با حمايت بزرگ قريش از رسول خدا (ص) نمى‌توانند آن حضرت را به قتل برسانند، راه ديگرى در پيش گرفتند، نامه مهر گسلِ ستمگرانه‌اى نوشتند و پيمان بستند كه با هيچيك از بنى‌هاشم خريد و فروش و ازدواج نكنند مگر آنكه محمّد را به آنان تسليم كنند تا او را بكشند و بر اين مضمون هم پيمان و هم عهد شدند و هشتاد نفر آن را امضا كردند. نويسنده نامه «منصور بن عِكْرَمَه» بود كه بعدها دستش فلج شد. [3]


[1] . ر. ك. الكامل فى التاريخ، ج 2، ص 83-84

[2] . وَاللّهِ لَنْ يَصِلُوا اِلَيْكَ بِجَمْعِهِمْ حَتّى أُغَيَّبَ فِى التُّرابِ دَفيناً وَدَعَوْتَنى وَزَعَمْتُ أَنَّكَ ناصِحٌ وَلَقَدْ صَدَقْتَ وَكُنْتَ ثَمَّ اَميناً وَعَرَضْتَ ديناً عَلِمْتُ بِأَنَّهُ مِنْ خَيْرِ اَدْيانِ الْبَرِيّة ديناً

[3] . تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 31

نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 123
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست