responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 225

او سفارش فرمود كه كسى از مضمون آن مطلع نشود.

يهوديان و منافقان مدينه از ورود پيك با خبر شدند و شايع كردند كه به محمد گزارش بدى رسيده است. چيزى نگذشت كه مردم از لشكر كشى قريش باخبر شدند. [1]

سپاه قريش در راه‌

در راه، زنان همراه سپاه، در هر نقطه‌اى كه فرود مى‌آمدند، به نوازندگى و خوانندگى مى‌پرداختند و مردان را با يادآورى كشته‌هاى قريش تحريك مى‌كردند. سپاه قريش هر كجا در كنار آبى فرود مى‌آمدند شتر سر مى‌بريدند و از آن استفاده مى‌كردند. [2]

«عَمْر و بن سالِم خُزاعى» در راه مكه و مدينه، قريش را در «ذى طُوى‌» ديد كه اردو زده‌اند. او به مدينه آمد و آنچه را ديده بود به پيامبر (ص) گزارش داد. [3]

كسب اطلاعات‌

شب پنجشنبه، پنجم شوال، سال سوم هجرت، مطابق چهارم فروردين، سال چهارم شمسى، پيامبر (ص) دو گشتى خبر ياب به نام «انَسْ» و «مُونِس»، پسران فَضاله را براى كسب اطلاعات درباره دشمن فرستاد. آن دو نفر قريش را در «عقيق» ديدند و بدنبالشان رفتند تا در «وِطاء» اردو زدند. از آنجا براى تقديم گزارش خدمت پيامبر بازگشتند. [4]

اطلاع از استقرار سپاه دشمن‌

سپاه مشركين در وِطاء نزديك احد اردو زدند. به محض اينكه دشمن استقرار


[1] . مغازى واقدى، ج 1، ص 204

[2] . همان مدرك، ص 205-206

[3] . همان مدرك، ص 205

[4] . همان مدرك، ص 206-207

نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 225
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست