نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 240
كردند.
از سوى ديگر اين خبر، بزرگترين ضربه روحى را به هنگام
نبرد به رزمندگان اسلام وارد كرد. بطورى كه اكثريت، دست از جنگ كشيدند و فوراً به مدينه
نزد عَبْدُاللَّه بْنِ ابَىّ بفرستيد تا او واسطه شود و از قريش براى آنها امان بگيرد.
پيامبر (ص) مسلمانان را بسوى خود مىخواند و مىفرمود: «بسويم بيائيد اى بندگان خدا!
بسويم بياييد فلانى و فلانى!» اما آن دسته كه ايمانى نداشتند جان خود را دريغ داشته
و همچنان مىگريختند. بعضى از آنان هنگام فرار در دامنه كوه در خيالات خود نسبت به
وعده پيروزى بدگمان شده و افكار جاهلى باز به سراغشان آمده بود. تعدادى اندك هم فرار
را برقرار ترجيح دادند و به مدينه رفتند و تا سه روز خود را پنهان كردند. [1]
حماسه مدافعان پيامبر (ص)
تنها تنى چند در رزمگاه باقى ماندند و با شجاعتى وصفناپذير،
حملات پى در پى دشمن را دفع و از سوى رسول خدا (ص) دفاع كردند. على عليه السلام حتى
براى يك لحظه، صحنه نبرد را رها نكرد و با ضربات پياپى شمشيرش بر سر دشمنان، مرگ مىريخت
و با كشتن عدهاى از دشمن، عدهاى را به فرار وا مىداشت.
على (ع) زخمهاى زيادى برداشته بود. اما همچنان تُندر آسا
بسان شير مىغريد و چون شكار، نفله شان مىكرد و همچون پروانهاى گِرد پيامبر (ص) چرخ
مىزد تا مبادا شمع وجودش را كه نور خداست خاموش گردانند. اين صحنه پى در پى تكرار
مىشد، خدا شاهد اين رشادت است. جبرئيل در آسمان فرياد زد: