نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 277
مؤمنان از وعده رسول خدا (ص) شاد شدند و فرياد «بشارت،
بشارت» سر دادند. اما منافقان استهزاء كرده گفتند: «در حالى كه دشمن از هر سو به ما
روى آورده و ما جرأت نداريم به قضاى حاجت برويم، محمد از فتح كاخهاى ايران و روم سخن
مىگويد. راستى اين سخنان، فريبى بيش نيست.» قرآن درباره اين منافقان مىگويد: «منافقين
و كسانى كه در قلبهايشان بيمارى (نفاق) هست، مىگويند: اين وعده هائى كه خدا و رسولش
مىدهند فريبى بيش نيست.» [1]
منافقين به ظاهر در حفر خندق با مسلمانان همكارى مىكردند،
ليكن سعى داشتند به هر بهانهاى كه شده از زير بار كار شانه خالى كنند و بدينگونه نفاق
خود را آشكار مىساختند.
حفر خندق به پايان رسيد. طول تقريبى خندق 12000 ذراع
(حدود 4/ 5 كيلومتر) و عمق آن 5 زراع و عرض آن بحدى بود كه يك سوار نتواند از آن بجهد.
در پايان كار براى خندق درهائى گذاشتند و نگهبانىِ هر در به قبيلهاى واگذار شد. زُبَيْرِ
بْنِ عَوام به سرپرستى محافظان دربهاى خندق تعيين گرديد. [2]
مسلمانان نيز در پشت خندق براى خود سنگرهائى ساختند و
براى دفاع از شهر تيراندازان به حال آماده باش در آمدند.
مدينه در محاصره ارتش كفار
سپاه مهاجم كفر به فرماندهى ابوسفيان شش روز پس از حفر
خندق به مدينه رسيد. آنان در ابتداى شهر، خندق عظيمى را در مقابل خود ديدند و از اين
تاكتيك دفاعى مسلمانان در شگفت شدند. كارشناسان نظامىِ احزاب گفتند: «اين تاكتيك نظامى
را محمد از ايرانيان آموخته است. زيرا عرب با چنين شيوهاى آشنا نيست.» آنان به ناچار