نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 299
آنان پس از مدتى كه از شير شتران استفاده كردند، تندرست
و سرزنده شدند. ولى به جاى قدردانى از خدمتى كه به آنان شده بود، «يَسار»، شبان شتران
رسول خدا (ص) را با وضع فجيعى كشتند و دست و پا و سرش را بريدند و در زبان و چشمانش
خار فرو كردند.
آنگاه هر پانزده شتر رسول خدا (ص) را به سرقت بردند.
رسول خدا «كُرْزيْنِ جابِر» را با بيست نفر به تعقيب آنان
فرستاد. كُرْز و افراد وى آنان را اسير كردند و به مدينه آوردند. رسول خدا (ص) فرمان
داد تا دست و پاى آن فسادكاران در زمين را بريده و آنها را به دار آويختند. و بدين
ترتيب به سزاى خيانتشان رسيدند.
اين آيه درباره مُفسدان نازل شد: «كيفر آنان كه با خدا
و رسولش مىجنگند و در زمين براى فساد مىكوشند، جز آن نيست كه كشته شوند يا به دار
زده شوند و يا دست و پايشان به خلاف يكديگر بريده شود و يا از آن سرزمين تبعيد شوند
و آنان را در دنيا تباهى، و در آخرت عذابى دردناك است.» [1]
به رسول خدا (ص) خبر رسيد كه بَنى مُصْطَلِق (تيرهاى
زا قبيله خُزاعه) در انديشه گردآورى سلاح و نيرو جهت نبرد با سپاه اسلامند. رسول خدا
(ص) براى تحقيق پيرامون صحت گزارش، «بُرَيْدَةِ بْنِ خُصَيْبِ اسْلَمى» را به منطقه
اعزام داشت. «بُرَيده» به سوى بَنى مُصْطَلِق رهسپار شد و بطور ناشناس با رئيس قبيله
تماس گرفت و در بازگشت ضمن گزارش، صحت خبرى را كه رسيده بود تأييد كرد.
[2] . ابن اسحاق و ابن هشام اين غزوه را در سال ششم هجرى
ذكر مىكنند هر چند ديگر تاريخ نگارانى چون واقدى، ابن سعد و مسعودى آن را در سال پنجم
ذكر كردهاند (رجوع شود به سيره ابن هشام، ج 3، ص 302 - مغازى واقدى، ج 1، ص 404 -
طبقات ابن سعد، ج 2، ص 63 و التنبيه و الاشراف، ص 215)
نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 299