خبر ازدواج رسول خدا (ص) با جُوَيْرِيّه در ميان اصحاب انتشار يافت. مردم به حرمت خويشاوند شدن رسول خدا (ص) با بَنى مُصْطَلِق، اسيران خود را آزاد كردند. بَنى مُصْطَلِق كه اين بزرگوارى و گذشت را از نيروهاى اسلام ديدند، مسلمان شدند و به واسطه يك ازدواج پر بركت، به نهضت اسلام پيوستند. [1]

رسوائى فاسق‌

پس از مسلمان شدن بَنى مُصْطَلِق، رسول خدا (ص) «وَليد بْنِ عُقْبَةِ بْنِ ابى مُعَيط» را براى گرفتن ماليات اسلامى (زكوة)، بسوى آنان فرستاد. بَنى مُصْطَلِق وقتى شنيدند كه نماينده پيامبر (ص) بسويشان مى‌آيد به استقبال او شتافتند. اما وَليد ترسيد و خيال كرد آنها براى كشتنش مهيا گشته‌اند. به مدينه برگشت و به رسول خدا (ص) گفت:

«مى‌خواستند مرا بكشند، از پرداخت زكوة هم خوددارى كردند.»

موضوع جنگ دوباره با بَنى مُصْطَلِق بر سر زبانها افتاد. به دنبال اين حادثه، هيأتى از بَنى مُصْطَلِق وارد مدينه شد و حقيقت ماجرا را بيان داشت. [2] درباره اين حادثه، اين آيه نازل شد: «اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، اگر فاسقى براى شما خبرى آورد، آن را مورد بررسى و تحقيق قرار دهيد. مبادا كه از روى نادانى (مال و جان) مردمى را مورد تعرض قرار دهيد و آنگاه (كه معلوم شد آن فاسق دروغ گفته است) بر آنچه كرده‌ايد پشيمان شويد.» [3]

پيمان صلح حُدَيْبيّه‌

ذى قعده، سال هفتم هجرى قمرى، مطابق با اسفند ماه، سال هفتم ه. ق.

[1] . تاريخ طبرى، ج 2، ص 610

[2] . سيره ابن هشام، ج 3، ص 309

[3] . يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ «حجرات، آيه 6»