نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 306
وادارد. ولى هنگامى كه برگشت به قريش گفت: «من شاهان بزرگى
چون قيصر و كسرى و سلطان حبشه را ديدهام، ولى هيچكدام موقعيت محمّد (ص) را دارا نيستند.
من ديدم كه مسلمانان نگذاشتند قطرهاى از آب وضوى محمّد
(ص) بر زمين بريزد.
آنان براى تبرك، آب وضويش را جمع مىكنند و اگر تار موئى
از او بيفتد، ياران او فوراً آن را براى تبرك بر مىدارند. بنابراين، در اين موقعيت
خطرناك كاملًا عاقلانه تصميم بگيريد.» [1]
سفيران رسول خدا (ص)
رسول خدا مرد كاردانى به نام «خِراش» را بر شتر خود سوار
كرد و به سوى قريش فرستاد. اما آنان شتر را پى كردند و در صدد كشتن نماينده رسول خدا
(ص) برآمدند كه با وساطت گروهى از تيراندازان عرب، ماجرا پايان يافت.
حركت قريش نشان مىداد كه آنان در سر، سوداى جنگ افروزى
دارند. رسول خدا (ص) از حل مسالمتآميز مسأله مأيوس نشد و تصميم گرفت نمايندهاى به
سوى آنان اعزام كند كه در نبردها دست به خون قريشيان نيالوده باشد. لذا به عُمَرِ بْنِ
خَطّاب فرمان داد تا به سوى قريش حركت كند. او عذر آورد. رسول خدا عُثْمانِ بْنِ عَفّان
را كه خويشاوندى نزديكى با ابوسفيان داشت، به نزد اشرف قريش فرستاد. عثمان در پناه
مردى از قريش وارد مكه شد و پيام پيامبر (ص) را به سران قريش ابلاغ كرد. آنان ضمن ردّ
پيشنهاد، عثمان را نزد خود نگهداشتند و نگذاشتند كه باز گردد. در ميان مسلمانان شايع
شد كه قريش، عثمان را كشتهاند. [2]
بيعت رضوان
بر اثر تأخير نماينده پيامبر (ص)، اضطراب و هيجان عجيبى
در ميان مسلمان به