نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 309
و ياد ين آنها را مسخره كنند. همچنين مسلمانانى كه از
مدينه وارد مكه مىشوند جان و مالشان محترم است. [1]
اين قرارداد در دو نسخه تنظيم شد و يك نسخه آن تقديم رسول
خدا (ص) گرديد.
سپس رسول خدا (ص) دستور ذبح قربانى را صادر فرمود و خود
در آن مكان سر تراشيد. [2] آنگاه پس از نوزده روز به طرف مدينه به حركت درآمد.
مخالفان صلح
پيمان صلح، موجب ناراحتى عدهاى از مسلمانان مخصوصاً مهاجران
گرديد. پيش از هر چيز، ماده دوم پيمان كه بازگرداندن افراد پناهنده به مسلمانان را
لازم مىشمرد، مسلمانان را مىآزرد. در رأس مخالفان صلح، عُمَرِ بْنِ خَطّاب قرار داشت.
به روايت واقدى، عُمَر و كسانى كه با او بودند خدمت رسول خدا (ص) رسيدند و گفتند: «اى
رسول خدا! مگر نگفته بودى كه به زودى وارد مسجدالحرام خواهى شد و كليد كعبه را خواهى
گرفت و همراه ديگران در عرفات وقوف خواهى كرد؟ حال آنكه نه قربانيهاى ما به خانه خدا
رسيده و نه خودمان.» رسول خدا (ص) به عُمَر جواب داد: «آيا گفتم در اين سفر؟» عُمَر
گفت: «نه». آنگاه رسول خدا (ص) رو به عُمَر كرد و فرمود: «آيا روز احد را فراموش كردهايد
كه مىگريختيد و به پشت سرتان نگاه نمىكرديد و من شما را فرا مىخواندم؟» آيا روز
احزاب را فراموش كردهايد؟ آيا فلان روز را فراموش كردهايد؟» مسلمانان گفتند: اى رسول
خدا! ما در آنچه تو انديشيدهاى، نينديشيدهايم. تو به خدا و فرمان او از ما داناترى.
همچنين هنگامى كه صلحنامه نوشته شد، عُمَر پيش رسول خدا
(ص) از جاى برجست و گفت: اى رسول خدا! آيا مسلمان نيستيم؟ رسول خدا فرمود: آرى مسلمانيم.
عُمَر گفت: پس چرا در دين خدا اظهار خوارى و كوچكى كنيم؟
پيامبر (ص)