اعراب جاهلى، براى بتپرستى خود، هيچ توجيه منطقى و حجّت
و دليل عقلى نداشتند جز آنكه بگويند اين روشى است كه پدران و بزرگان ما برايمان برجاى
مانده است. [2]
و به بيان علّامه طباطبائى:
«پايبندى (عرب جاهلى) به بتپرستى در حقيقت از آثار روابط
و علايق اجتماعى است كه تودههاى مردم، آن را از يكديگر مىگرفتند و پيوندهاى قومى
وادارشان مىكرد كه از اين روشتقليد كنند و آن را براى خود سنّت قرار دهند. متقابلًا،
اين سنّت موجب حفظ و تداوم روابط اجتماعى و وحدت و يكپارچگى آنان مىگشت.» [3]
اين بود نمودارى از وضعيّت اعتقادى عرب جاهلى كه قرآن،
آن را ضلالتى آشكار خوانده است: (وَانْ كانُوا
مِنْ قَبْلُ لَفى ضَلالٍ مُبينٍ.)[4]
على (ع) نيز در نهجالبلاغه در مواردى وضع دينى عرب جاهلى
را در آستانه ظهور اسلام ترسيم كرده است. از جمله مىفرمايد:
«خداوند محمّد صلى اللَّه عليه وآله را برانگيخت تا بيم
دهنده جهانيان و امين تنزيل باشد. و در آن حال شما اى گروه عرب! با بدترين كيش و در
ناهنجارترين سرزمين مىزيستيد، در ميان سنگهاى درشت و مارهاى گزنده مىخوابيديد، از
آب تيره و گل آلود مىنوشيديد و غذاى ناگوار