responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 336

نبرد دو نيروى نابرابر

سپاهِ اسلام بسوى مُؤْتَه حركت كرد و تا شهر «مَعان»- واقع در 212 كيلومترى جنوب عمان- پيش تاخت. در آنجا به مسلمانان خبر رسيد كه «هِرَقْل» پادشاه روم، صد هزار سپاهى را تا سرزمين «مآب» در منطقه «بَلْقاء» پيش آورده و صد هزار نفر از جنگاوران عرب آن نواحى براى يارى روميان به سپاه روم پيوسته‌اند.

اين خبر سبب شد تا سران لشكر اسلام به مشورت بپردازند.

ابتدا قصد داشتند ماجرا را به حضور پيامبر (ص) گزارش نموده از آن حضرت كسب تكليف نمايند ولى «عَبْدُ اللَّه بْنِ رَوحَة» با سخنانى گرم و حماسى، آنان را از اين فكر بازداشت و خطاب به لشكريان چنين گفت: «اى مردم! به خدا سوگند آن چيزى كه اكنون آن را مكروه مى‌داريد، همان است كه به طلب آن بيرون آمده‌ايد. اين همان شهادتى است كه به شوق آن بار سفر بسته‌ايد. ما كه با عدّه زياد و كثرت جمعيت و نيروى فراوان با دشمن نبرد نكرده‌ايم. ما به نيروى ايمان مى‌جنگيم كه خداوند ما را بدان گرامى داشته است. برخيزيد و به راه نيفتيد كه دو راه نيكو (احْدَى الْحُسْنَيَيَنْ) در پيش روى ماست:

«فتح يا شهادت.» [1]

پس از سخنان پرشور «عَبْدُ اللَّه بْنِ رَواحَه»، سپاه اسلام به سوى انبوه لشكر دشمن رهسپار شدند. در مرز بَلْقاء سپاه دويست هزار نفرى روم با سه هزار مجاهد مسلمان رو به رو گشت.

رزم بى امان سپاه اسلام آغاز شد و مردان الهى كه شهادت را رمز بقا مى‌دانستند به استقبال شهادت شتافتند.

شهادت سرداران رشيد سپاه اسلام‌

فرمانده سپاه اسلام، زيد بن حارثه پرچم را به دست گرفت و بر دشمن تاخت و


[1] . سيره ابن هشام، ج 4، ص 17 و تاريخ طبرى، ج 3، ص 38

نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 336
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست