نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 337
پس از نبردى دليرانه به شهادت رسيد.
پس از ا و، «جَعْفَرِ بْنِ ابيِطالِب» پرچم را بدست گرفت
و مردانه بر قلب سپاه كفر حمله برد و محاصره شد. براى اينكه اسبش به دست دشمن نيفتد،
آن را پى كرد و پياده به جنگ ادامه داد [1] تا اينكه دست راستش قطع شد. پرچم را به
دست چپ گرفت تا آنكه دست چپش هم قطع گرديد. پرچم را به سينه چسبانيد تا به شهادت رسيد.
پروردگار به جاى دست قطع شده، دو بال در بهشت به او عنايت
فرمود تا همراه فرشتگان پرواز كند و لذا به «جَعْفَرِ طَيّار» ملقّب گرديد. [2]
سومين فرمانده، عَبْدُ اللَّه بْنِ رَواحَه پرچم را برداشت.
كمى در انديشه فرو رفت كه آيا به جنگ ادامه دهد يا نه؟ سرانجام بر خود نهيب زد و اين
رجز را خواند و مردانه به سپاه دشمن حمله ور شد:
اى نَفْس! اگر اكنون هم كشته نشوى، بالاخره خواهى مرد.
اين كبوتر مرگ است كه پيش آمده است.
و آنچه آرزويش را داشتى، اكنون رسيده است.
اگر به راه آن دو نفر روى، رستگار خواهى شد.
عبداللَّه، شجاعانه به قلب سپاه دشمن فرو رفت. شمشيرش
شرارههاى مرگ را بر جان كافران مىريخت. عاقبت، عبداللَّه به لقاءاللَّه پيوست و آنگونه
كه از خدا خواست، ضربتهاى شمشير، پيكرش را گلگون ساخت. [3]
عقب نشينى
پس از شهادت «عَبْدُ اللَّه بْنِ رَواحَه»، به پيشنهاد
و رأى سپاهيان، «خالِدِ بْنِ وَليد» [4]
[4] . خالد بن وليد و عَمْرو بن عاص كه هر دو با هم دوست
و از دشمنان سرسخت اسلام بودند با مشاهده فتوحات پىدر پى مسلمين و شوكت و عظمت آنان
در مراسم «عُمْرَةُ الْقَضٰاء» دريافتند
كه پيروزى اسلام و فتح مكه قطعى است. از اين رو، تصميم گرفتند مسلمان شوند. هر دو بى
خبر و جدا از هم به سوى مدينه راه افتادند در بين راه بر حسب تصادف به يكديگر برخورد
كردند آنگاه به مدينه نزد رسول خدا شرفياب شدند و اسلام پذيرفتند (رجوع شود به مغازى
واقدى، ج 2، ص 741-750)
نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 337