نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 339
«أَسْماء» همسر جَعْفَر، فرزندان جَعْفَر را به حضور رسول
خدا آورد. حضرت، فرزندان شهيد را نوازش كرد و اشك از چشمانش بر محاسن شريفش جارى شد.
همسر جَعْفَر پرسيد: «پدر و مادرم به فدايت يا رسول اللَّه! گويا فرزندان من پدرشان
را از دست دادهاند كه شما انان را يتيمانه نوازش مى كنيد؟.»
رسول خدا (ص) فرمود: آرى، او كشته شد. و افزود: اى أَسْماء،
مبادا سخن ناروا بگوئى و بر سينه خود بكوبى. به تو مژده بدهم: «خداوند عَزَّ وَ جَلَّ
براى جَعْفَر، دو بال قرار داده است كه در بهشت پرواز مىكند.» [1]
نبرد ذات السَّلاسِل
جمادى الثانى، سال هشتم ه. ق مطابق مهرماه، سال هشتم ه.
ش.
به رسول خدا (ص) خبر رسيد كه گروهى از قبائل بَلِىّ و
قُضاعة گِرد آمده و انديشه تهاجم و حمله به مدينهاند.
بفرمان پيامبر سپاهى مهيا شد و فرماندهى آن را عَمْرِ
وبْنِ عاص بر عهده داشت زيرا مادربزرگ عَمْرِ بْنِ عاص از قبيله بَلِىّ بود و رسول
خدا مىخواست با تفويض فرماندهى به عَمْرِو بْنِ عاص قلب اين طايفه را به اسلام جلب
كند. عَمْرو بن عاص روزها كمين مىكرد و شبها راه مىپيمود. چون به نزديك دشمن رسيد،
متوجه شد كه تعداد دشمن زياد است. رسول خدا (ص) ابُوعُبَيْدَه جَرّاح را در رأس يك
واحد دويست نفرى به يارى او فرستاد. نيروهاى عَمْرِو بْنِ عاص به اتفاق نيروهاى امدادى
ابُوعُبَيْدَه، تمام نقاط مسكونى قبائل بَلِىّ، عُذْرَه و بَلْقَيْن را طى كردند. وليكن
دشمن از قبل آگاه شده و از منطقه گريخته بود. تنها در آخرين نقطه بين نيروهاى اسلام
و نيروهاى دشمن يك درگيرى يكساعته بوقوع پيوست كه يك تن از مسلمانان مجروح شد و دشمن،
شكست
[1] . مغازى واقدى، ج 2، ص 767 و بحارالانوار، ج 21، ص
56-57
نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 339