نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 346
سپاه اسلام همچنان بدون توقف و با شتاب پيش مىرفت. ده
هزار نفر رزمنده راه مدينه تا مكه را در يك هفته طى كردند و شبانه به «مَرَّ الظَّهْران»-
22 كيلومترى شمال مكه- رسيدند و در آنجا اردو زدند. [1]
مانور رعبانگيز
رسول خدا (ص) در «مَرَّ الظَّهْران» دستور داد تا سپاه
ده هزار نفرى، شبانه در سراسر دشت پراكنده شوند و هر كدام آتشى بر افروزند تا عظمت
سپاه اسلام بيشتر نمايان شود و هراس بيشترى در دل مشركان قريش افتد و بدانند كه اينك
قدرت مقابله با سپاهى اين چنين عظيم را ندارند و از هر گونه مقاومت نااميد شوند تا
مكه بدون خونريزى فتح گردد و حرمت خانه خدا حفظ شود.
شرارههاى آتش در دل شب زبانه مىكشيد. صحرا به صورت خرمنى
وسيع از آتش درآمده بود. صداى همهمه سپاه اسلام در دشت پيچيده بود.
«ابُوسُفْيان»، «حَكيمِ بْنِ حِزام» و «بُدَيْلِ بْنِ
وَرْقاء»، براى ديده بانى و تجسس از مكه بيرون آمدند. [2]
از سوى ديگر «عَبّاسِ بْنِ عَبْدُالْمُطَّلِب» عموى پيامبر
(ص) كه از «جُحْفَه» ملازم ركاب پيامبر (ص) بود، بر استر سفيدى سوار شد و راه مكه را
در پيش گرفت تا شايد بوسيله فردى خبر حمله و محاصره سپاه اسلام را به گوش سران قُرَيْش
برساند و آنان را از نيروى عظيم و روحيه سلحشورى دلاور مردان اسلام آگاه سازد و آنان
را از انديشه هر نوع مقاومت باز دارد.
در تاريكى شب، صداى ابوسفيان را مىشنيد كه به رفيق همراهش
گفت: «من تاكنون آتشى به اين زيادى و سپاهى به اين عظمت نديدهام.»