نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 373
براى فريفتن مردم، از رسول خدا (ص) درخواست كردند تا در
مسجدشان نماز گزارد و آن مسجد را افتتاح نمايد.
رسول خدا (ص) در پاسخشان فرمود: «اكنون قصد سفر دارم و
به تهيه مقدمات آن مشغولم. اگر خدا بخواهد، پس از بازگشت خواهم آمد.» [1]
بهانهها
منافقين براى شركت نكردن در نبرد، بهانه هايى واهى مىآوردند.
رسول خدا (ص) به يكى از منافقين به نام «جَدِّيْنِ قَيْس»
فرمود: «آيا قصد ندارى خود را براى نبرد با روميان آماده كنى؟» وى، پاسخ داد: «اى پيامبر
خدا! به من اجازه بده در شهر بمانم و مرا به فتنه مينداز! زيرا مردان قبيله من مىدانند
هيچ مردى به اندازه من علاقمند به زن نيست. بيم آن دارم اگر زنان زيباى رومى را ببينم،
به فتنه (و گناه) دچار شوم.» رسول خدا (ص) از او روى گرداند و فرمود: «هر جا مىخواهى
برو.» [2] قرآن در خصوص بهانه جوييهاى اين منافق مىگويد: «و برخى از آنان (منافقان)
گويند كه: ما را از شركت در جهاد معاف نما و ما را به فتنه مينداز. آگاه باش كه خود
آنها به فتنه در افتادهاند و همانا دوزخ به آن كافران (منافقان) احاطه خواهد داشت.»
[3]
منافقين به خاطر كارشكنى و دلسرد كردن مردم نسبت به جنگ،
مىگفتند: «در اين گرما به جنگ نرويد كه اين فصل براى جنگ مناسب نيست.» خداوند درباره
اينان مىفرمايد: «آنانكه از حكم جهاد در ركاب رسول خدا (ص) تخلف ورزيدند، خوشحال شدند
و جهاد با مال و جانشان در راه خدا را كراهت داشتند (و مؤمنان را هم از جهاد منع كرده)
مىگفتند: در اين گرما، كوچ نكنيد. بگو: آتش دوزخ بسيار سوزانتر
[1] . سيره حلبى، چاپ بيروت، ج 3، ص 144 - سيره ابن هشام،
ج 4، ص 173 امتاع الاسماع، ج 1، ص 480