نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 382
«دُومَةُ الْجَنْدَل» فرستاد. با حمله غافلگيرانه خالِد
و سپاهش به پادشاه آن سامان، «اكَيْدِر» و برادرش «حَسّان» كه به دنبال يك گاو وحشى
بودند، «حسّان» كشته شد و «اكَيْدِر» به اسارت درآمد. خالِد، پس از دستگيرى اكيدر دومة
الجندل را فتح كرد و همراه با غنائم بازگشت و «اكَيْدِر» را به حضور پيامبر (ص) آورد.
رسول خدا (ص) با او پيمان صلح بست و او را ملزم به پرداخت جزيه ساخت و آزادش كرد. [1]
در تَبُوك، «بُحَنَّة بْنِ رُؤبَه» رئيس شهر «ايْلَه»،
كه ساكنانش مسيحى بودند، با شنيدن جريان دومة الجندل پيش دستى كرد و شخصاً خدمت پيامبر
(ص) رسيد و خود و قبيلهاش را تحت حمايت اسلام قرار داد. قرار شد اهل ايْلَه ساليانه
سيصد دينار طلا به عنوان جزيه به مسلمين بپردازند. [2]
توطئه ترور پيامبر (ص)
سپاه اسلام، پس از بيست روز توقّف در تَبُوك، به فرمان
رسول خدا (ص) تصميم به بازگشت گرفتند. منافقين كه ديدند كه از جنگ و كشته و زخمى شدن
نيروهاى اسلام خبرى نشد، مصصم شدند تا رسول خدا را ترور كنند. مىخواستند هنگام بازگشت،
در گردنهاى شبانه در راه پيامبر كمين كنند و شتر آن حضرت را رَمْ دهند تا از شتر به
زير افتد و در ميان درّه فرو غلطد و كشته شود.
چون رسول خدا (ص) نزديك آن گردنه رسيد، خداوند متعال او
را از تصميم منافقين با خبر ساخت. حضرت به اصحاب خود فرمود تا از پايين درّه عبور كنند.
و خود از بالاى گردنه رهسپار شد. به عَمّار ياسِر فرمود تا مهار شترش را بگيرد و بكشد
و به «حُذَيْفَةِ بْنِ يَمان» فرمود تا شترش را از پشت سر براند. چون رسول خدا (ص)
به بالاى گردنه رسيد، منافقان مىخواستند عمليات را شروع كنند. رسول خدا (ص) خشمگين
شد و به «حُذَيْفَه» فرمان داد تا آنها را دور كند. چون «حُذَيْفَه» به طرف آنها حمله
برد،
[1] . سيره ابن هشام، ج 4، ص 169 و مغازى واقدى، ج 3،
ص 1025
[2] . سيره ابن هشام، ج 4، ص 169 و مغازى واقدى، ج 3،
ص 1013
نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 382