فِهْر، وى در دوران پدرش از مرتبتى والا برخوردار بود
و پس از پدر جانشين او شد. [2] حلبى مىنويسد:
«در دوران رياست او «حسان بن عبد كلال» با نيروى عظيمى
از قبيله «حمير» و غير آن، از يمن راهى مكّه شد تا سنگهاى كعبه را به يمن برده در آنجا
با آنها خانهاى بنا كند و حاجيان را براى انجام مراسم حجّ بدانجا سوق دهد. «فِهْر»
با آگاهى از اين توطئه، درصدد مقابله با او برآمد و باگردآورى قبايل عرب به جنگ او
شتافت و موفّق شد لشگر مهاجم را شكست داده فرمانده آن را به اسارت درآورد. «حسان» سه
سال در اسارت «فِهْر» بود و پس از پرداخت مال زيادى به عنوان فديه آزاد شد.
اين جريان، موقعيّت «فِهْر» را در ميان عرب بيش از پيش
افزون ساخت، چندانكه همگان در برابر عظمتش سر فرود آورده فرمانش را گردن نهادند». [3]
كعب، از همه برادرانش بزرگوارتر و ارجمندتر بود. وى، نخستين
كسى است كه روز جمعه را «جمعه» ناميد و پيش از آن، عرب آن را «عَروُبَه» مىخواندند.
[4] «كعب» در آن روز مردم را فراهم مىساخت و آنان را موعظه مىكرد و به برانگيخته
شدن رسول گرامى اسلام از ميان فرزندان خود مژده مىداد و مردم را به پيروى از او فرا
در وجه تسميۀ وى به قريش نظراتى گفته شده است. برخى
گفتهاند از اين جهت به «نضر» قريش گفتهاند كه فردى پاكدامن و بلند همّت بود. برخى
ديگر گفتهاند: چون بازرگان و ثروتمند بود. در قولى ديگر چون وى موفّق شده بود جانوى
دريايى به نام «قِرْش» را صيد كند مادرش او را قريش نايمد كه تصغير «فِرش «است.
بعضى نيز گفتهاند: قُرَيْش از «تقرّش» به معناى تجمّع
است و چون نضر قبيلۀ خود را پس از تفرقهاى كه ميان آنان افتاده بود، گرد آورد
به او قريش گفتند. (ر. ك. تاريخ يعقوبى، ج 1، ص 232 و سيره ابن هشام، ج 1، ص 96)