«اى كاش (من زنده مىماندم و) شاهد زمزمه دعوت او بودم.
اگر در آن زمان، گوش و چشم ودست و پايى داشتم، از خوشحالى دعوتش و شادمانى فريادش مانند
شتر نرى، در خدمتش راست قامت مىايستادم و به يارىاش مىشتافتم.» [1]
كعب، نزد عرب از آنچنان منزلتى برخوردار بود كه آنان روز
وفات او را مبدأ تاريخ خود قرار دادند و تا عام الفيل كه حدود 560 سال بود همچنان مبدأ
تاريخ بود. [2]
قُصَىّ، جدّ چهارم رسول خدا (ص) و چهره سرشناس قريش است.
وى كه دوران كودكى را خارج از مكّه و دور از خويشان خود
گذرانده بود، پس از آنكه به سنّ جوانى رسيد و فهميد كه خويشان او همه از مقرّبان درگاه
خدا هستند و در حرم او (مكّه) زندگى مىكنند، به مكّه بازگشت. [3]
و در پرتو لياقتها و برجستگىهايى كه داشت در ميان قومش
موقعيّت و عظمت ويژهاى پيدا كرد.
در اين زمان، امور مربوطه به كعبه در دست قبيله «خُزاعَه»
بود كه پس از جُرْ هُميان بر آن دست يافته بودند.
قُصَىّ، خويشان خود از قريش، كِنانِه و قُضاعه را فراهم
ساخت و پس از يك درگيرى خونين با قبيله «خزاعه» برافراد آن قبيله چيره شد و دست آنان
را از فرمانروايى مكّه و كليّه شئون مربوط به كعبه كوتاه كرد و همه آن مناصب را خود
برعهده گرفت. [4]
قُصَىّ، قريشيان را كه تا آن زمان پراكنده بودند و در
درّهها و قلّههاى كوه منزل داشتند، در مكّه گردآورد و آنان را در نزديكى خانه جاى
داد. از اين جهت او را