نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 407
رسول خدا (ص) طى نامهاى به سران يَمَن، دستور داد كه
براى دفاع از دين مقدس اسلام، قيام كنند و پيام او را به صاحبان دين و مردانگى برسانند
و بكوشند تا اسْوَد عَنْسىّ، اين عامل فساد را، پنهان و يا آشكار نابود سازند. [1]
ايرانيانِ آزاده يَمَن، به فرمان رسول خدا (ص) عدهاى
از قبائل باقى مانده بر اسلام را با خود به همكارى خواندند و هنگامى كه دريافتند بين
اسْوَد و قَيْس فرمانده سپاهش اختلاف است، موضوع را به آرامى با قَيْس در ميان گذاشتند
و بدين ترتيب، فرماندهى سپاه اسْوَد را با خود همراه ساختند. [2] و براى كسب خبر از
درون قصر اسْوَد با «آزاد»، كه قبلًا زن شَهْرِ بْنِ باذام و اكنون در تصرّف اسْوَد
بود، تماس گرفتند.
«آزاد»، اين شير زن آزاده مؤمن و با غيرت، به يارى شان
برخاست و با راهنمائيهاى مفيد و ارزندهاش، مؤمنان را براى كشتن اسْوَد تشويق كرد.
قصر كاملًا تحت حراست و مراقبت نگهبانان بود و مؤمنان انقلابى، با راهنمائى «آزاد»،
شبانه از زير زمين نقبى به اطاق اسْوَد عَنْسىّ زدند و در حالى كه او نيمه خواب بود
بر سرش ريختند. «فيروز» سرش را محكم بديوار كوبيد و گردنش را پيچاند. صداى اسْوَد،
چون گاو وحشى، بلند شد كه «آزاد» بلافاصله دستمالى در حلقش فرو كرد. نگهبانان به سرو
صداى درون قصر مشكوك شدند و از پشت درِ اطاق پرسيدند: چه خبر است؟ «آزاد» به آرامى
پاسخ داد:
«چيزى نيست. به پيامبر وحى مىرسد!»
بدين ترتيب، انقلابيون مؤمن، در اين كودتا پيروز شدند
و مدعى دروغين پيامبرى را به دوزخ روانه كردند. صبح فردا، مسلمانان شعار اسلامى سر
دادند و شهادتين بر زبان جارى ساختند: «اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّه وَ اشْهَدُ
انَّ مُحَمّداً رَسُولُ اللَّه» و اعلام كردند كه مردم اسْوَد دروغگوئى بيش نبوده است.
آنگاه سرش را به سوى مردم انداختند.
در شهر، ولوله افتاد و نگهبانان قصر از فرصت سود جستند،
به غارت قصر پرداختند و هر چه در آن بود، به يغما بردند و گريختند. آنگاه مسلمانان
ندا دادند كه