نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 411
عهده گرفت كه عازم نبرد با استكبار جهانى بودند. رسول
خدا (ص) به اسامَه فرمان داد: «به محل شهادت پدرت روانه شو و در حركت شتاب كن و سحرگاه
سريع و ناگهانى بر دشمن بتاز!» [1]
پيامبر (ص) به مسلمانان سفارش كرد تا در سپاه اسامَه شركت
جويند و هر چه زودتر آماده حركت شوند.
يكى از اهداف رسول خدا (ص) اين بود كه توطئه گران همراه
سپاه از مدينه خارج شوند تا شهر از آنان خالى گردد و نتوانند سدّ راه خلافت اميرالمؤمنين
على (ع) شوند و به اين دليل، اسامَه جوان را انتخاب كرد، زيرا
اولًا: مىخواست عملًا اثبات كند كه مسئوليتها بر اساس
شخصيت و لياقت است، نه سن و شرافتهاى موهوم تا بدين ترتيب، در آينده نتوانند على
(ع) را به اين بهانه كه او جوان است، به كنار زنند.
ثانياً: پدر «اسامَه»، «زَيْدِ بْنِ حارِثَه» در نبرد
با روُميان به شهادت رسيده بود و او علاوه بر اينكه انگيزه بيشترى در نبرد با روُميان
داشت، با محوّل شدن پُست فرماندهى به او، عملًا از او دلجوئى بعمل مىآمد.
ثالثاً: اگر رسول خدا (ص) به جاى اسامَه ديگرى را انتخاب
مىكرد، چه بسا فردا اين انتخاب را دستاويزى براى رسيدن به قدرت قرار دهد. در صورتى
كه در اسامَه چنين زمينهاى وجود نداشت.
اسامَه در «جُرْف»، نزديكى مدينه، اردو زد. بزرگانِ صحابه
و سرانِ مهاجر، همه سرباز سپاه اسامَه و تحت فرمان او بودند. اين كار، بر عدّهاى از
آنان سخت بود و علناً به فرماندهى اسامَه ايراد گرفتند كه: چرا بايد نوجوانى به فرماندهى
بزرگان منصوب شود؟
در حركت سپاه عملًا كارشكنى شد. روزها سپاه در اردوگاه
ماند. كارشكنان در حركت سپاه كوتاهى كردند و براى انجام مقاصد خويش، بيهوده حركت آن
را به تأخير انداختند.