سپس خود، به همراه تنى چند از سران قريش به سوى «كعبه»
رفت و در حالى كه حلقه «كعبه» را در دست داشت بدينگونه با خدا مناجات كرد:
«بارالها! براى مصون ماندن از شرّ آنان، اميدى به جز
تو نيست. پروردگارا! آنان را از حريم خود باز دار.
دشمن «خانه» كسى است كه تو را دشمن مىدارد. پروردگارا!
دست آنان را از خراب كردن آستانه خود كوتاه ساز.» [2]
سپس حلقه در «كعبه» را رها كرد و با همراهان به بلنديهاى
كوه رفت تا نظارهگر حمله ابرهه و پيامد آن باشد. [3]
امداد الهى
بامدادان، ابرهه و قواى نظاميش سوار بر فيلها آماده حركت
به سوى «مكّه» شدند.
چيزى نگذشت كه خداوند پرندگانى را از سمت دريا به سوى
آنان فرستاد كه شبيه پرستو بودند. هر پرندهاى در منقار و پاهاى خود حامل سه سنگ ريزه
همچون نخود و عدس بود.
تيرهاى الهى به هر كس اصابت مىكرد هلاك مىشد. سپاهيان
مهاجم از ترس، راه گريز را در پيش گرفتند ولى لشكريان الهى آنان را تعقيب كرده و تيرهاى
خود را بر پيكرشان هدف رفته و آنها را به هلاكت مىرساندند. خود ابرهه نيز از تيرهاى
الهى
[1] . ر. ك. السيرة النبوية، ابن هشام، ج 1، ص 49-52