نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 60
مهربان تمام وجود حضرت محمّد (ص) را فرا گرفت و اشكهاى
يتيمى از ديدگانش سرازير گشت.
پيامبر (ص) هر چند در دوران كودكى يتيم شد و آغوش گرم
پدر و مادر را از دست داد امّا آفريدگارش او را پناه داد. «الَمْ يَجِدْكَ يَتيماً
فَآوى» آيا خداوند تو را يتيم نيافت پس پناهت داد؟
«ام ايْمن» حضرت محمّد (ص) را به «مكّه» باز گردانيد.
[1]
از اين پس، رابطه پيامبر (ص) با جدّش «عبدالمطّلب» تنگتر
و حمايت بزرگ قريش از اين طفل بيشتر گشت.
براى «عبدالمطلب» فرشى در سايه «كعبه» گسترده و فرزندانش
در اطراف آن ايستاده انتشظار قدوم پدر را مىكشيدند. پس از آنكه «عبدالمطّلب» در جايگاه
خويش مىنشست فرزندانش در گردش مىنشستند. پيامبر (ص) نيز به جمع آنان مىپيوست؛ ولى
چون خردسال بود عموهايش مانع مىشدند از اينكه وى در كنار جدّش بنشيند.
«عبدالمطّلب» به فرزندانش پرخاش كرده مىگفت:
«فرزندم را رها كنيد! سوگند به خدا، او داراى شأن و منزلتى
بزرگ است.»
سپس او را در كنار خود مىنشاند و دست نوازشگرانه خويش
را بر پشتش مىكشيد واو را خوشحال مىساخت. [2]
رحلت «عبدالمطّلب»
رسول خدا (ص) هشت ساله بود كه اندوه جانكاه ديگرى بر جانش
نشست و سرپرست و پدربزرگ مهربانش «عَبْدُالمُطَّلِب» رحلت كرد.
«عبدالمطّلب» پيش از وفاتش، سرپرستى رسول خداص) را به
فرزند خويش «ابوطالب» سپرد؛ زيرا علاوه بر آنكه پدر رسول خدا (ص) «عبداللَّه» با «ابوطالب»
از