نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 91
«من رسول خدا هستم و شما را به پرستش خداى يكتا و رها
كردن بتهايى كه نه سود مىرسانند و نه ضرر مىزنند، نه مىآفرينند و نه روزى مىدهند،
نه زنده مىكنند و نه مىميرانند، دعوت مىكنم.» (1)
واكنشها
در طول سه سال كه پيامبر (ص) مردم را به طور پنهانى به
يكتاپرستى دعوت مىكرد، از سوى قريش واكنش عملى نشان داده نمىشد. واكنش آنان در اين
حدّ بود كه وقتى رسول خدا (ص) از كنار آنان مىگذشت، به يكديگر مىگفتند: جوان «بَنى
عبدالمطّلب» از آسمان سخن مىگويد. (2) در روزهاى نخستِ دعوت عمومى نيز امر بدينگونه
بود، نه از آن حضرت دورى مىجستند و نه با وى به ستيز بر مىخاستند؛ تا آنكه حضرت موضوع
خدايان آنان را پيش كشيد و آنها را جمادهايى بىخاصيّت و ناتوان كه ساخته و پرداخته
دست انسانند، قلمداد كرد و آياتى از قرآن را در نكوهش آنها تلاوت نمود.
سران قريش هر چند در اينكه بتها ساخته دست خود آنان بوده
و سود و زيانى براى آنان ندارند با پيامبر (ص) هم عقيده بودند؛ ولى از آنجا كه پرستش
بتها از يك سو، موجب تحكيم موقعيّت سياسى سران در ميان افراد قبيله خود و اتّحاد و
همبستگى آنان مىشد؛ و از سوى ديگرف تعطيل بتخانهها در حكم بسته شدن مراكز بازرگانى
و محلهاى تجمّع و ارائه افتخارات قبيلهاى به شمار مىرفت، با رسول خدا (ص) به مخالفت
برخاسته در برابرش موضع گرفتند.
در مرحله نخست، جمعى از اشراف قريش از قبيل: «عُتْبه»،
«شَيْبَه»، «ابوسفيان»، «ابُوالْبَخْتَرى»، «ابوجَهْهل» و ... نزد «ابوطالب» رفته
و گفتند:
«اى ابوطالب! همانا برادرزادهات خدايان ما را بد گفته،
از آيين ما عيبجويى
------------------------------------
(1) . تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 24
(2) . الطبقات الكبرى، ج 1، ص 199 و تاريخ يعقوبى، ج
2، ص 24
نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 91