نام کتاب : تاریخ تحلیلی پیشوایان نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 100
سخن زينب كبرى كه
از نزديك، اوضاع را زير نظر داشت، خطاب به يزيد: «... فَوَاللَّهِ
لا تَمْحُو ذِكْرَنا وَ لا تُميتُ وَحْيَنا» [1]
بيانگر اين است
كه يزيد درصدد از ميان برداشتن اسلام و قرآن و محو ياد محمّد صلى الله عليه و آله و
خاندانش از خاطرهها و بازگرداندن مردم بهدوران جاهليّت بود.
امام حسين عليه السلام
در چنين شرايطى، تكليفى جز مخالفت با اين حكومت و قيام عليه آن نداشت. اين مسأله به
قدرى مهم بود كه اگر دو عامل ديگر هم نبودند- يعنى اگر يزيد از آن حضرت تقاضاى بيعت
نكرده بود و اگر مردم كوفه از وى دعوت نمىكردند- امام حسين عليه السلام باز قيام مىكرد.
اين حقيقتى بود كه بارها و با عباراتى گوناگون در سخنان آن حضرت مورد تأكيد قرار گرفته
است. اينك چند نمونه:
* در وصيّت به برادرش
محمد بن حنفيّه هنگام خروج از مدينه:
... انگيزه من از
قيام، آسايشطلبى، خودنمايى، فسادانگيزى و ستمگرى نيست. بلكه من براى اصلاح امّت جدم
قيام كردم. مىخواهم به معروف، امر و از منكر، نهى كنم و به سيره و روش جدّم و پدرم
على بن ابىطالب رفتار نمايم. [2]
* در جريان دعوت
مردم بصره هنگام اقامت در مكّه:
... شما را به كتاب
خدا و سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله فرا مىخوانم؛ زيرا (در شرايطى قرار گرفتهايم
كه) سنّت رسولاللّه صلى الله عليه و آله از ميان رفته و بدعت جايگزين آن شده است.
[3]
* در ملاقات با حرّ
بن يزيد رياحى:
... اى مردم! رسول
خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «هر كس فرمانرواى ستمگرى را ببيند كه حرام الهى را
حلال مىشمارد، پيمانهاى الهى را مىشكند، با سنّت پيغمبر او مخالفت مىكند، و در
ميان بندگان خدا رفتارى تجاوز گرانه دارد، و با اين همه، او با زبان و رفتار، مخالفت
خود را با وى ابراز نكند، خداوند او را با آن فرمانرواى ستمگر يكجا در آتش مىافكند.»
هان اى مردم! اينان بر طاعت شيطان گردن نهاده و بندگى و اطاعت خداى رحمان را رها كردهاند؛
فساد را گسترش داده و قوانين الهى را تعطيل
[1] اللهوف، ص
81. ِیعنِی سوگند به خدا تو نمِیتوانِی ِیاد ما را از
مِیان ببرِی و وحِی و قرآن را براندازِی.