2- عَمْرِو بْنِ
حَجَّاج زُبَيدى- يكى از فرماندهان سپاه اموى در كربلا- وقتى ديد بعضى از سپاهيان به
حسين عليه السلام پيوسته در ركاب او جنگ مىكنند فرياد زد: اى اهل كوفه از امير خود
اطاعت كنيد و همراه جماعت باشيد و در كشتن كسى كه از دين خارج شده و با امام مخالفت
كرده، شكّى به خود راه ندهيد!. [2]
در چنين جوى مطمئنترين
راه قطع اين نفوذ جعلى دينى اين بود كه شخصى بر ضد آن قيام كند كه از نظر همه افراد
ملت داراى امتيازات مسلّم دينى باشد، تا نقاب دين از چهره كريه حكومت اموى به يك سو
زند و ماهيت كثيف آن را آشكار سازد.
چنين مجاهد فى «سبيلالله»
اى جز حسين بن على عليه السلام نبود؛ زيرا او محبوبيت و نفوذ و احترام خاصى در ميان
مردم داشت. عكسالعمل يزيد در برابر انقلاب حسين عليه السلام خط فاصلى ميان اسلام و
حكومت اموى كشيد و ماهيّت اصلى حكومت بناحق اموى را آفتابى ساخت. جناياتى كه بنىاميه
درباره حسين عليه السلام و ياران و اهل بيتش مرتكب شدند هرگونه رنگ دينىاى را كه به
خود گرفته بودند بكلى زدود و ماهيّت ضد دينى آنها را آشكار ساخت.
ب- احساس
گناه
اثر مهم ديگر انقلاب
حسين بن على عليه السلام و مخصوصاً نقطه پايان آن، احساس گناه و بيدارى وجدان در كليه
افرادى بود كه مىتوانستند به يارى آن حضرت بشتابند و نشتافتند. احساس گنهكارى و نهيب
وجدان و عقل، عامل نيرومندى در دل افرادى كه وعده يارى به حسين عليه السلام دادند
آنگاه دست از يارى او كشيدند، از همان عصر عاشورا در