نام کتاب : تاریخ تحلیلی پیشوایان نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 157
نمىكردند، كه چه
بسا خود عليه آن موضع مىگرفتند. گفتگوى آن حضرت با يكى از يارانش در اين زمينه مؤيد
اين معنا است. سَدير صيرفى مىگويد: بر امام صادق عليه السلام وارد شدم و به آن حضرت
عرض كردم:
- خداى را چه نشستهايد!
- چه شده سدير؟
- از فزونى دوستان،
شيعيان و يارانتان مىگويم. سوگند به خدا اگر امير مؤمنان عليه السلام به اندازه شما
پيرو، ياور و دوستدار داشت، دو قبيله تيم و عدى به خلافت طمع نمىورزيدند.
- فكر مىكنى (ياران
و شيعيان ما) چند نفر باشند؟
- يكصد هزار نفر.
- يكصد هزار نفر!؟
- بلى و (شايد) دويست
هزار نفر.
- دويست هزار نفر!؟
- آرى و (شايد) نيمى
از جهان (اسلام).
امام عليه السلام
ساكت شد. سپس فرمود: آيا امكان دارد با من تا يَنْبُع بيايى؟ [1] عرض كردم بلى. همراه
امام رهسپار يَنْبُع شديم ... در آنجا پسر بچهاى گلّه بز را مىچرانيد. امام صادق
عليه السلام به گلّه نگريست و خطاب به من فرمود: سوگند به خدا اى سَدير اگر تعداد پيروان
من به اندازه اين بزها بود بر جاى نمىنشستم. من بزها را شمارش كردم.
برخوردار نبودن امام
صادق از حمايت جدّى مردم به منظور تشكيل حكومت اسلامى به مردم عادى محدود نمىشود بلكه
حتى علويان نيز كه شناخت بيشترى از آن حضرت و شايستگىاش براى خلافت داشتند، بجز زيد
بن على و تعداد اندكى ديگر، او
[1] ِینبع،
نام محلِی است بر سر راه مدِینه به مکه که داراِی چشمههاِی
آب، زمِینهاِی مزروعِی و نخلستانهاِی فراوان بود (معجم
البلدان، ج 5، ص 450).