نام کتاب : تاریخ تحلیلی پیشوایان نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 158
را در اين امر يارى
نمىكردند. نمونه آن مواضع عبداللّه بن حسن و دو فرزندانش محمد و ابراهيم در برابر
جبهه امامت است. آنان به جاى جانبدارى از امام صادق عليه السلام، خود داعيه رهبرى و
امامت داشتند و انتظار داشتند پيشواى شيعيان آنان را تأييد نمايد. [1]
2- عدم
صداقت دعوتگران عباسى
دعوتگران عباسى هر
چند دعوت خود را با شعار «الرّضا من آل محمّد» آغاز كردند و نيز نامههايى به امام
عليه السلام نوشتند و آمادگى خود را براى بيعت با آن حضرت بهعنوان خلافت اعلام كردند،
ولى اين حركت از روى صداقت نبود، بلكه بدين انگيزه بود كه مىخواستند پيشاپيش دريابند
كه امام صادق عليه السلام در انديشه حكومت هست يا نه تا در صورت مثبت تشخيص دادن مسأله،
با آمادگى و هوشيارى بيشترى به مقابله با آن حضرت بپردازند. درست همان روش و سياستى
كه پس از آنان، منصور در ارتباط با امام عليه السلام در پيش گرفت.
گواه روشن بر عدم
صداقت آنان، پاسخهايى است كه امام صادق عليه السلام به نامههاى ايشان داده است. در
پاسخ درخواست ابومسلم فرمود:
مرا چه به ابو سلمه،
در حالى كه او شيعه غير من است.
امام عليه السلام
در پاسخ هر دو آنان به عدم صداقتشان در دعوت از آن حضرت براى بهدست گرفتن قدرت تصريح
مىكند و آنان را شيعه بنىعباس مىشمارد نه شيعه خود و بدين ترتيب چهره واقعى آنان
را برملا مىكند. [4]
[1] براِی
آگاهِی از تفصِیل موضعگِیرِی آنان علِیه امام صادق
علِیه السلام رجوع کنِید به مقاتل الطالبِین، صص 171 ـ 172.