نام کتاب : تاریخ تحلیلی پیشوایان نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 159
علاوه بر اين، سخنان
ابوسلمه در محضر سفّاح و پوزشطلبى از وى به خاطر نامهاى كه به امام صادق عليه السلام
نوشته گواه ديگرى بر عدم صداقت وى در دعوت از امام است. متن عذرخواهى او چنين است:
هدف مناز اين كار،
قوام يافتن و پاگرفتن موقعيّت (عباسيان) بوده است نه چيز ديگر. [1]
امام
صادق عليه السلام و مسأله امامت
برجستهترين محور
تبليغاتى امام صادق عليه السلام تبليغ امامت و پاسدارى از اين سنگر اساسى بهعنوان
تداوم بخش خط رسالت بود. پيشواى صادق در مقام ايفاى اين رسالت مهمّ در آن شرايط حسّاس،
از يك سو امامت حاكمان زمان خود را نفى كرد؛ از سوى ديگر خويشتن را صاحب واقعى حقّ
امامت و ولايت معرفى نمود.
امام عليه السلام
در مرحله نخست، موضع باطل و ضدّ اسلامى خلفا و كارگزاران آنان را حتى در حضور خود ايشان،
گوشزد و با بازداشتن پيروان خود از مساعدت با حكومت و مراجعه به محاكم قضايى آنان،
مشروعيّت دستگاه خلافت را نفى مىكرد.
* روزى مگسى چندين
بار بر چهره منصور نشست. وى هر چه كرد نتوانست آن را از خود دور كند. سرانجام به ستوه
آمد و با ناراحتى از امام صادق عليه السلام پرسيد: خداوند براى چه منظورى مگس را آفريد؟
امام عليه السلام بىدرنگ فرمود: «لِيُذِلَّ بِهِ الْجَبابِرَةَ»:
براى آنكه دماغ جبّاران و ستمگران را به خاك بمالد. [2]
«ادامه از صفحة
قبل»: اشاره کرده است. ابوسلمه علاوه بر امام صادق علِیه السلام براِی
عبدالله بن حسن نِیز نامه نوشته او را به پذِیرش خلافت دعوت کرد.
عبدالله به محض درِیافت نامه نزد امام صادق علِیه السلام رفت و
قضِیّه را تعرِیف کرد. امام فرمود:
اِی ابو
محمّد! از کِی مردم خراسان شِیعه تو شدهاند؟ آِیا تو ابومسلم را
به خراسان فرستادهاِی؟ و آِیا تو به آنان دستور دادهاِی که جامه سِیاه
بپوشند؟ آِیا تو باعث رفتن اِیشان به عراق بودِی؟ آِیا تو به
اِیشان خطّ و جهت دادِی؟ اصولاً آِیا هِیچ ِیک از آنان
را مِیشناسِی؟...
ابوسلمه
نظِیر نامة تو براِی من نِیز نوشته است. ولِی فرستاده او
پاسخِی جز پاسخ تو، از من درِیافت کرد. من پِیش از آنکه نامه او
را بخوانم آن را سوزاندم (مروج الذهب، ج 3، صص 254 ـ 255).