نام کتاب : تاریخ تحلیلی پیشوایان نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 193
امام
رضا عليه السلام در مرو
پس از گذشت چند روز
از ورود امام رضا عليه السلام به مرو، گفتگوهاى مأمون با آن حضرت آغاز گشت و متجاوز
از دو ماه به طول انجاميد. در اين مدت امام عليه السلام از پذيرش خواست مأمون سرباز
مىزد.
مأمون، نخست خلافت
را به حضرت پيشنهاد كرد. امام عليه السلام نپذيرفت. مأمون پيشنهاد اصلى يعنى وليعهدى
را مطرح كرد و امام عليه السلام را در صورت استنكاف، تهديد به قتل نمود، حضرت وقتى
ديد مأمون در اين خواسته- برخلاف خواسته پيشين- جدّى است و در صورت خوددارى وى، تهديدش
را عملى خواهد ساخت باكراهت پذيرفت و فرمود:
خداوند از اين كه
به دست خويش، خودم را به هلاكت بيندازم بازداشته است. اينك كه قضيه چنين است، هر كارى
مىخواهى بكن. [1]
از اين بيان امام
عليه السلام استفاده مىشود كه اگر آن حضرت پيشنهاد ولايتعهدى مأمون را رد مىكرد جان
خود و دوستان و شيعيانش را در معرض نابودى قرار مىداد؛ بدون آن كه مرگ آنان اثر مفيد
و مثبتى داشته باشد. زيرا مأمون در هيچ شرايطى حاضر نبود از اين خواسته سرنوشتساز
خود دست بردارد. او فرزند كسى است كه به خود وى گفته بود:
«سوگند به خدا،
اگر تو هم در كار خلافت با من به ستيز برخيزى سرت را از تنت مىگيرم كه سلطنت عقيم
است». [2] و در عمل نيز با كشتن برادرش امين ثابت كرد كه حكومت، عقيم است و عاطفه و
برادرى نمىشناسد.
از سوى ديگر، مأمون
در پرتو زيركى و دورانديشى خاصى كه داشت، همانگونه كه فضل بن سهل را از پاى درآورد،
امام عليه السلام را نيز بدون سر و صدا از پاى درمىآورد و علويان را نيز با اين منطق
كه ما ولايتعهدى و حتّى خلافت را به شما واگذار كرديم ولى شما نپذيرفتيد، بنابراين
با چه انگيزهاى با ما مخالفت مىكنيد، براى هميشه از صحنه مبارزه كنار مىزد.
علاوه بر آن كه مصلحت
اسلام و امّت مسلمان ناديده گرفته مىشد. پذيرش