قضيّه ولايتعهدى
امام رضا عليه السلام در جامعه اسلامى آن روز، بازتابهاى متفاوتى داشت. علويان و مردم
مدينه از آن استقبال كرده، دست از مخالفت و شورش عليه حكومت برداشتند و تا زمانى كه
آن حضرت زنده بود، قيامى از آنان سر نزد. [2] مردم كوفه از همان آغاز با مأمون بيعت
نكردند و همچنان با وى مخالف بودند تا زمانى كه عباس بن موسى برادر امام رضا عليه السلام
بدانجا رفت و مردم را به بيعت مأمون فراخواند. آنان- جز تعدادى اندك- از دعوت او سرپيچى
كرده گفتند: اگر براى مأمون و پس از او براى برادرت دعوت مىكنى ما نيازمند دعوت تو
نيستيم؛ ولى اگر مستقيم براى برادرت يا يكى ديگر از خاندانت يا براى خودت فرامىخوانى،
دعوتت را پذيراييم. [3]
در بغداد مردم در
ابتدا دو دسته شدند: جمعى به فرمان مأمون گردن نهادند؛ ولى گروهى ديگر از فرمان وى
سر باز زدند و چون در ميان اين دسته تعدادى از رجال دولتى وجود داشت بر موافقان چيره
گشتند. آنان با «ابن شَكْله» يكى از سرسختترين دشمنان حضرت على عليه السلام بيعت كردند.
[4]
سياستها
و تدابير امام رضا عليه السلام
حضرت رضا عليه السلام
همزمان با اجراى توطئههاى مأمون نسبت به خود، براى خنثى كردن آنها دست به كار شد
و سياستها و تدابير سنجيده و حساب شدهاى در پيش گرفت. اين تدابير از زمان دعوت مأمون
از آن حضرت براى حركت به سوى خراسان آغاز گشت و تا لحظه شهادت آن بزرگوار ادامه داشت.
اينك نمودارهاى برجسته سياست امام عليه السلام در برابر طرح مأمون:
[1] بحار
الانوار، ج 49، ص 134 و مسند الامام الرضا علِیه السلام، ج 1، ص 74.