نام کتاب : تاریخ تحلیلی پیشوایان نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 252
از درگذشت آن حضرت،
مدعى وكالت و بابيّت از سوى آن گرامى شد و از بازپس دادن اموالى كه نزد وى بود، به
محمد بن عثمان خوددارى كرد و خود مدعى سفارت شد. [1]
مجموع رخدادها و
جريانهاى ياد شده، اين دوره از تاريخ امامت را در وضعيتى بحرانى و خطرناك قرار داده
بود كه براى هر دو جبهه درگير مهمّ و سرنوشت ساز بود. امام عسكرى عليه السلام با برنامهريزى
دقيق و دورانديشانه- برغم همه مشكلات و محدوديتها- رسالت الهى خود را در ارتباط با
مسأله امامت بطور كلّى و امام پس از خويش بطور خصوصى ايفا كرد، كه در درس پيش به نمودهاى
آن اشاره كرديم. در ادامه اين درس به تلاشها و تدابير حضرت مهدى (عج) در اين زمينه
خواهيم پرداخت.
امام
مهدى (عج) و دشمن خانهزاد
از جمله چهرههاى
فعّالى كه همزمان با آغاز امامت حضرت مهدى (عج) در صحنه سياسى جامعه اسلامى رخ نمود
جعفر، معروف به جعفر كذّاب، [2] عموى آن حضرت بود. وى به جاى تغذيه از شجره طيبه امامت
و بهرهورى از خورشيد تابناكى مانند امام هادى عليه السلام، به تاريكى و سيه روزى روى
آورد و راه عيّاشى، شرابخوارى و لهو و لعب در پيش گرفت [3] و در اين مسير تا آنجا پيش
رفت كه پدرش او را از خانواده خود طرد كرد و او را به منزله نمرود، فرزند نوح دانست
و از شيعيان خواست از وى دورى گزينند. [4]
جعفر علاوه بر فساد
اخلاقى و اعتقادى كه بارزترين نمود آن ترك نماز و شرابخوارى
[2] جعفر از آن
جهت که در مسأله امامت، به خدا دروغ بسته و مدعِی مقامِی شد که خداوند
او را بدان مقام نصب نکرده بود، و نِیز به دروغ منکر فرزند براِی برادرش
امام عسکرِی علِیه السلام شد، کذّاب نامِیده شد. از بعضِی
رواِیات استفاده مِیشود که وِی پِیش از تولّد توسط
بعضِی از امامان و حتِی پِیامبر صلِی الله علِیه و آله
به اِین لقب، نامِیده شده است. امام سجّاد به نقل از پدر و او از جدّش
نقل مِیکند که پِیامبر صلِی الله علِیه و آله فرمود:
«وقتِی فرزندم جعفر بن محمد بن علِی بن حسِین بن علِی بن
ابِیطالب متولد شد، او را صادق بنامِید؛ زِیرا دِیرِی
نمِیگذرد که در مِیان فرزندان او همنامِی براِی وِی
پِیدا مِیشود که بدون شاِیستگِی، ادعاِی امامت مِیکند
و کذّاب نامِیده مِیشود» (علل الشراِیع، ص 234).
[3] براِی
آگاهِی بِیشتر در اِین زمِینه رجوع کنِید به کمال الدِین
و تمام النعمة، ج 1، ص 42 و ج 2، صص 475 ـ 477؛ بحار الانوار، ج 50، ص 332.