سه خليفه ياد شده
برغم روشنگرىها و اعتراضات خليفه واقعى پيامبر صلى الله عليه و آله به مدت قريب
25 سال بر مسند خلافت اسلامى تكيه زدند و آن حضرت را خانهنشين كرده امّت را از خورشيد
وجودش محروم ساختند.
امام على عليه السلام
خلافت را حقّ مسلّم خويش مىدانست؛ ليكن شرايط سياسى را نيز براى استيفاى اين حق مناسب
نمىديد؛ از اين رو، از دست بردن به شمشير و شعلهور ساختن جنگ داخلى- كه بهطور قهرى
به زيان اسلام تمام مىشد- خوددارى ورزيد.
امير مؤمنان عليه
السلام در آغاز امر براى آنكه حقيقت براى همگان روشن شود و مردم نپندارد كه او نيز
از آنچه در سقيفه گذشته خشنود است، علاوه بر روشنگرىها و موضعگيرىهايى كه به سه
مورد آن اشاره كرديم، رابطه خود را با تشكيلات خلافت بهطور كلّى قطع كرد و ضمن آنكه
تا زمانى كه حضرت زهرا عليها السلام زنده بود با خليفه بيعت نكرد، [2] در اجتماعات
و حتّى صفوف نماز جماعتشان نيز حاضر نشد.
اتخاذ چنين موضعى
از سوى پيشواى معصوم براى سلب مشروعيّت از حكومت وقت و ناشايستگى خليفه براى اداره
جامعه و رهبرى امت اسلامى، كافى بود.
با رحلت دخت گرامى
پيامبر صلى الله عليه و آله و احساس تنهايى و غربت بنا به دلائل فراوانى از جمله: كمبود
نيروى كافى براى احقاق حق خويش، حفظ اسلام و وحدت و يكپارچگى مسلمانان، بيم بازگشت
امّت به دوران جاهليّت، خطر توطئههاى خواص اهل باطل و دشمنان خارجى، عدم شناخت و بىاعتنايى
مردم نسبت به مقام امامت و پريشانحالى مسلمانان، ناچار به تغيير سياست شد؛ با ابوبكر
بيعت كرد [3]، و فصل جديدى از سياستها، ديدگاهها و موضعگيرىهاى سياسى آن حضرت در
ارتباط با دستگاه خلافت آغاز گشت.
[3] لازم به
ِیادآورِی است که بِیعت امِیر مؤمنان علِیه السلام با
خلِیفه نه به عنوان خلافت که به عنوان تسلِیم در برابر خواست
اکثرِیت خاطِی و صرف نظر کردن از اداره امور سِیاسِی کشور
است. در فصل زندگانِی امام حسِین علِیه السلام توضِیح
بِیشترِی در اِین باره خواهِیم داد.
نام کتاب : تاریخ تحلیلی پیشوایان نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 32