نام کتاب : تاریخ تحلیلی پیشوایان نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 57
ميان مردم عراق پخش
شد، آتش فتنه و اختلاف زبانه كشيد. امير مؤمنان عليه السلام ديد در چنين موقعيّت حسّاس
بايد يكى از بزرگان خانوادهاش براى مردم سخن بگويد و آنان را در ارتباط با «حكميّت»
توجيه كند. از اين رو به فرزندش حسن عليه السلام فرمود: پسرم! برخيز و درباره ابوموسى
و عمرو عاص چيزى بگوى.
امام مجتبى عليه
السلام بر فراز منبر رفت و در خطابهاى روشنگر، ضمن تأييد اصل مسأله «حكميّت» در اسلام
و انطباق آن با سنّت و سيره پيامبر صلى الله عليه و آله، نقاب از چهره نيرنگ و نفاق
«حكمين» برداشت و تصريح كرد آنان كتاب خدا و سنّت پيامبر صلى الله عليه و آله را زير
پا نهاده، از روى هوس حكم كردند؛ از اين رو آنان نه «حَكَمْ» كه «محكوم» هستند. [1]
امامت
دومين پيشواى شيعيان
در 21 رمضان سال چهلم هجرى عهدهدار امامت مسلمين گرديد. رسول گرامى اسلام صلى الله
عليه و آله بارها سبط اكبر خويش را با نام و نشان در رديف جانشينان دوازدهگانه خود
معرفى كرده بود. [2] و در روايتى مشهور كه در مآخذ فراوانى آمده است، با اشاره به او
و برادرش امام حسين عليه السلام فرمود:
علاوه بر اين حضرت
امير عليه السلام در روز جمعهاى به خاطر كسالتى كه داشت فرزندش حسن عليه السلام را
مأمور كرد تا بر مردم نماز گزارد [4] و در واپسين لحظات زندگى، او را وصىّ خود قرارداد
و ديگر فرزندان و بزرگان خاندانش و نيز رؤساى شيعه را بر اين امر گواه گرفت و فرمود:
پسرم! رسول خدا صلى
الله عليه و آله به من فرمان داده است كه تو را وصىّ خود سازم و كتاب و
[1] براِی
آگاهِی از تفصِیل خطابة امام حسن علِیه السلام رجوع کنِید به
«حِیاة الامام الحسن بن علِی علِیه السلام»، ج 1، ص 530.
[2] براِی
نمونه رجوع کنِید به فوائد السمطِین، ج 2، صص 134 و 137.
[3] ر.ک: ارشاد
مفِید، ص 199؛ مناقب، ابن شهر آشوب، ج 3، ص 367؛ علل الشراِیع، ج 1، ص
211؛ کشف الغمه، ج 1، ص 533 و بحار الانوار، ج 44، ص 2 با اندکِی اختلاف در
عبارت در جمله نخست رواِیت.