نام کتاب : تاریخ تحلیلی پیشوایان نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 63
نيروهاى اطلاعاتى
عراق شناسايى و دستگير شدند. حِمْيَرى را نزد امام عليه السلام آوردند. امام دستور
قتل او را صادر كرد. ديگرى نيز نزد عبداللّه بن عباس، حاكم بصره برده و به فرمان وى
اعدام شد. [1]
امام پس از اين اقدام،
نامه هشدار دهنده و تهديدآميزى به معاويه نوشت و او را از پيامدهاى سركشى برحذر داشت.
ليكن او مىدانست كه معاويه كسى نيست كه با اين هشدارها به حق بازگردد؛ از اين رو پس
از آگاهى از خبر تجاوز معاويه به قلمرو حكومت خود، اعلام جهاد كرد. حُجْر بن عدى را
به سوى فرمانداران و كارگزاران خود در شهرها فرستاد تا فرمان جهاد را به آنان برساند.
خود حضرت نيز در كوفه به بسيج مردم پرداخت و آنان را به جهاد دعوت كرد. در قسمتى از
خطابه امام عليه السلام آمده است:
همانا خداوند جهاد
را بر بندگان واجب كرد و آن را براى شما «كُرْه»» ناميد. [2] و شما اى مردم، به آنچه
دوست مىداريد نمىرسيد مگر در پرتو پايدارى و صبر بر آنچه ناخوشايند مىپنداريد. شنيدهام
معاويه پس از اطلاع از تصميم ما بر جنگ، بدين سوى راه افتاده است. پس شما نيز به اردوگاهتان
در «نُخَيْله» درآييد.
سخنان امام بيانگر
نگرانى آن حضرت از سستى مردم است. هيچ كس در پاسخ دعوت امام عليه السلام سخن نگفت.
عدى بن حاتم از سكوت مردم برآشفت و در يك سخنرانى مهيّج ضمن نكوهش مردم بر سكوت، آنان
را به يارى امام مجتبى عليه السلام فراخواند و گفت:
چه رفتار زشتى! چرا
به پيشوا و فرزند پيامبرتان پاسخ نمىدهيد؟! ... مگر از خشم خدا نمىترسيد و از ننگ
و عار نمىهراسيد؟
آنگاه خطاب به امام
عليه السلام گفت: سخنان شما را شنيديم و با جان و دل به فرمانيم و افزود من هماكنون
به «نُخَيْله» مىروم هر كس مايل است به من بپيوندد. قيس بن سعد، معقل بن قيس و زياد
بن صعصعه نيز با سخنرانىهاى شورانگيز خود مردم را به جنگ ترغيب نمودند. آنگاه همه
به اردوگاه رفتند. [3]
[1] ر.ک:
حِیاة الامام الحسن بن علِی علِیه السلام، ج 2، ص 46 و ارشاد، ص
188.
[2] اشاره به
آِیه 214 از سوره بقره است: (كُتِبَ
عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ).