نام کتاب : تاریخ تشیع در ایران نویسنده : شاکر،ابوالقاسم جلد : 1 صفحه : 114
3- 1. ظهور آل بويه
پس از سقوط دولت علويان در طبرستان به دست سامانيان، ماكان
بن كاكى، اسفار بن شيرويه و مرداويج زيارى هر يك لشكرى فراهم كردند و از ديلم خروج
نمودند. پسران ابوشجاع بويه، على و حسن به ماكان كه فرمانبردار سامانيان بود پيوستند.
على خود پيشتر در خدمت نصر بن احمد سامانى مىزيست. پس از شكست ماكان به دست مرداويج
در سال 321 هجرى و سلطه مرداويج بر گرگان و طبرستان، اينان با جلبنظر ماكان به مرداويج
پيوستند. برخى از سرداران ديگر ماكان نيز چنين كردند.
مرداويج آنان را گرامى داشت و على را به حكومت كرج گماشت.
اما به زودى از كرده خويش پشيمان شد و به وشمگير برادر خود كه حاكم رى بود نامه نوشت
كه فرمان را پس بگيرد و به كسى اجازه خروج از رى ندهد. چون نامه نخست به دست حسن بن
محمد، ملقّب به عميد رسيد، وى مضمون نامه را پنهانى به على بن بويه خبر داد و از او
خواست تا هر چه زودتر از رى خارج شود.
عميد، بامدادان كه نامه را براى وشمگير خواند، على بن
بويه شب پيش به طرف كرج حركت كرده بود و چون به كرج رسيد، با مردم و كارگزار آنجا كه
از دادن ماليات به مرداويج سرباز زده بودند، به نيكى و مهربانى رفتار كرد. در همين
حال، وى توانست بر دژها و گنجهاى خُرّمدينان دست يابد و به وسيله آنها، دل مردم را
به دست آورد.
مرداويج، عدهاى از فرماندهان خود را براى گرفتن مقرّرى
به نزد على بن بويه به كرج فرستاد؛ ولى او با بخششهايش آنان را نيز با خود همراه كرد.
اين موضوع، سبب وحشت مرداويج گرديد. از اين رو، نامهاى به على نوشت تا به همراه سرداران
به رى بازگردد؛ ولى او نپذيرفت و با سيصد و چند نفر از يارانش به سوى اصفهان شتافت
تا به ابوالفتح مظفّر بن ياقوت، فرمانرواى آن ديار، پناه ببرد؛ ولى ابن ياقوت، على
را نپذيرفت [1] و با ده هزار تن به جنگ وى آمد. در همين حال، ششصد نفر از سپاهيان ديلمى
و گيلىِ ابن ياقوت به على بن بويه
[1] . علت اين امر، طمع ابن ياقوت در اموال زياد على بن
بويه بود كه از كرج به همراه آورده بود و از طرفى تعداد نيروهاى او بسيار اندك بود؛
ازاينرو، ابن ياقوت تصور مىكرد به راحتى مىتواند آنها را از چنگ وى درآورد. (تاريخ
تشيع، ج 1، ص 31 پاورقى)
نام کتاب : تاریخ تشیع در ایران نویسنده : شاکر،ابوالقاسم جلد : 1 صفحه : 114