نام کتاب : تاریخ تشیع در ایران نویسنده : شاکر،ابوالقاسم جلد : 1 صفحه : 65
مدنيّت نداشتند، با سلطه بر ايرانيانِ داراى تمدن كهن،
روحيه عصبيت عربى خود را در امر حكومت دخالت دادند و به اين ترتيب تحقير بيشترى نسبت
به موالى روا داشتند و آنها را شهروند درجه دوم قرار دادند و كارهاى پرمشقت و سخت را
به آنها واگذار كردند.
راه ندادن عجمها به شهر مدينه مركز حكومت به دليل آميخته
نشدن با عربها، منع تكلّم به زبان فارسى، نگرفتن برده عرب با وجود بردههاى عجم، زن
ندادن به عجمها ولى زن گرفتن از آنها، از جمله تبعيضهايى بود كه در زمان خليفه دوم
مرسوم بود. اين نوع برترى دادن عربها بر موالى، توسط عُمّال عمر همچون ابوموسى اشعرى
نيز اعمال مىگرديد. در عهد عثمان اين مسائل بيشتر تقويت گرديد. از اين رو موالى تحقير
شدند و عقده خاصى نسبت به وضع موجود به وجود آمد و آنها را از شيوه اداره حكومت ناراضى
كرد و موجب كشته شدن خليفه دوم به دست يكى از همين ناراضيان گرديد.
در دوره حكومت امويان مسائل نژادى تشديد شد، زيرا حكومت
آنها، حكومتى عربى و متكى بر نژاد عرب بود، از اين رو در تبعيض بين عرب و عجم، سنگ
تمام گذاشتند. در دوره آنان، موالى از حقوقى كه اعراب از آن برخوردار بودند، محروم
ماندند. [1] در زمان معاويه چون تعداد موالى زياد شده بود، از كثرت آنها و اين كه مبادا
دردسر بيافرينند، به هراس افتاد، لذا بر آن شد كه تمام يا برخى از آنها را بكشد، و
در اين موضوع با سمرة بن جندب و احنف بن قيس مشورت كرد. احنف بن قيس او را از اين كار
منصرف كرد و گفت: آنها در همه چيز با ما شريكند و ما آنها را شريك زندگى خود كردهايم.
[2] معاويه به زياد دستور داده بود تا در عراق نسبت به موالى براساس سنّت خليفه دوم
عمل كند: چرا كه با اين سياست آنها خوار و ذليل خواهند شد. به موجب اين سنت، عربها
مىتوانستند از موالى زن بگيرند اما حق نداشتند به آنها زن بدهند و نيز براساس همين
شيوه، عرب مىتوانست از آنان ارث ببرد اما به عكس ممكن نبود! سهم آنها بايست كاهش مىيافت،
بايد در جنگها در صف مقدم باشند. جادّهها را بسازند، درختان را قطع كنند، امامت جماعت
به آنها واگذار نشود و در صف جماعت مقدم نايستند. معاويه مىنويسد: اى زياد، وقتى اين
نامه به تو رسيد، عجمان را تحقير كرده آنها را مورد اهانت قرار ده، از خودت دور گردان
و از احدى از آنها براى كارهايت كمك نخواه!