نام کتاب : زندگانی امام باقر نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 101
خدا قسم گوى سبقت را ربود و به
هدف رسيد و بر آن دست يافت و برنده شد و به مقامى رسيد كه چشمها درحسرت ديدن او
يند و گردنها در پيشگاهش خاضع ...!
چگونه وكجا پرشود جاى خالى برادر
رسول خدا، همزاد او، همسان او، صاحب خزاين علم او؟
كسى كه به دو قبله نماز گزارد آن
گاه كه مردم از نماز و قبله روى گردان بودند وايمان او مورد گواهى حق قرار گرفت
زمانى كه ديگران كفر مىورزيدند و براى مقابله با پيمان شكنان فرا خوانده مىشد
زمانى كه ديگران خود دارى مىكردند، كسى كه در شب محاصره كه همه به جزع و هراس
بودند در بستر پيامبر خوابيد و در ساعت وداع حامل اسرار رسول خدا شد؟ و ...». [1]
امام ضمن خواندن اين خطبه در جمع
شاميان، فضايلى ازامام على عليهالسلام را بر شمرد كه شايد تاآن زمان به گوش
شاميان نخورده بود و از آن آگاهى نداشتند و تبليغات بنى اميه و خطباى جمعه، على
(ع) را در نظر آنان كافرى جلوه داده بود كه مستحق سبّ و دشنام است.
ب- ارشاد اهل مدين:
وقتى هشام بن عبدالملك وجود امام را در شام به صلاح ندانست،
به آن حضرت اجازه بازگشت داد. امام از قصر خليفه خارج شد و به جمع مسيحيان كه براى
ملاقات كشيش بزرگ خود، گردآمده بودند، برخورد. بين امام و كشيش مسيحى سخنان طولانى
ردّ وبدل شد و امام جواب همه سؤالات عالم مسيحى را داد و درآن جمع بزرگ همه را به
حيرت واداشت. خبر اين واقعهرا به هشام رساندند وآتش خشم وى را شعله ورتر كردند.
خبر پيروزى علمى امام در شام دهن به دهن مىگشت و اين براى هشام سنگين بود. او در
ظاهر جايزهاى براى امام فرستاد واز آن حضرت خواست كه درهمان ساعت شام را ترك كند.
از طرف ديگر هشام به منزلگاههاى بين راه واز آن جمله به اهل مدين خبر داده بود كه
محمدبن على و فرزندش در شام با مسيحيان ديدار كرده و به آنها گرويده و از اسلام
خارج شدهاند و من به خاطر خويشاوندى آنان با پيامبر از مجازاتشان صرف نظر كردم ولى
شما حق نداريد به آنان كمك كرده و به شهر راه دهيد و ....