نام کتاب : زندگانی امام باقر نویسنده : حیدری، احمد جلد : 1 صفحه : 132
فكرمى كنى كه پسرت مهدى است،
(اشتباه مى كنى) نه او مهدى است و نه حالا زمان ظهور مهدى است و ...». [1]
همان طور كه گفتيم، در چنين زمانى
به طور طبيعى افرادى كه تعدادى حديثاز رسول خدا درحافظه داشتند و آشنابه بعضى
احكام بوده و توان بافتن مسائل به همديگر را دارا بودند، عالم و فقيه شمرده و
معرفى مىشدند. سياست حكومت هم در كنار بىخبر نگه داشتن وبريدن مردم از اهل بيت،
رجوع دادن آنان به سوى عالم نمايانى بود كه در مقابل اهل بيت تراشيده شده اند.
كسانى كه علمشان در خدمت حكومت است و جز آنچه حكومت بخواهد نمى گويند. اينها از
جانب حكومت تاييد و پشتيبانى و تبليغ مىشوند تا خلاء رهبرى علمى در جامعه را پر كنند
و مردم نبود اهل بيت را متوجه نشوند. نتيجه طبيعى چنين جوّى و چنين رهبران فكريى،
به وجود آمدن اختلاف و چندگانگى است. روى آوردن به رأى، قياس و استحسان در احكام و
تفسيرهاى غلط آيات كتاب خدا و بدفهميدن و بدفهماندن و ....
ب- پى آمد سياست
منع نقل وتدوين حديث: باتوجه به مصلحتى كه حاكمان در
نظر داشتند، نقل وتدوين سنت پيامبر ممنوع شد. مدتها نقل سخنان پيامبر ممنوع بود
مگر احاديثى كه جنبه سياسى نداشته باشد و حكومت اجازه دهد. از طرف ديگرجعل حديث به
نام پيامبر رواج شديدى يافت. در زمان امام باقر عليه السلام و به وسيله عمربن
عبدالعزيز اين سياست لغو شد و دستور جمع آورى و تدوين احاديث پيامبر صادر گرديد.
پس از جمع آورى احاديث، عالمان حديث با انبوهى از روايات روبرو گشتند كه بيشتر
آنان به چهار دسته زير قابل تقسيم بود:
1- روايتهايى كه در نتيجه نقل
راويان ودر گذراين يك قرن دستخوش تغيير شده به طورى كه گاهى تشخيص حقيقت گفتار
پيامبر به سختى امكان پذيربود.
2- روايتهاى اسرائيلىِ نقل شده از
طرف علماى اهل كتاب كه بااحاديث پيامبر درآميخته وتشخيص روايت پيامبراز نقل
اسرائيلى نيز به سختى ممكن بود.