responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : زندگانی امام باقر نویسنده : حیدری، احمد    جلد : 1  صفحه : 179

»سلام مرا به پدرت برسان و به او بگو من به خاطر دفاع از تو، بر تو عيب مى‌گيرم زيرا دشمنان ما و مردم در آزار و اذيت نسبت به نزديكان ما سرعت دارند و به خاطر محبت ما، آنان را تهمت مى‌زنند و مى‌كشند و هركس كه مورد ايراد ما باشد، ستايش مى‌كنند و چون تو به موالات ما مشهورى، و به اين جهت در نزد مردم ناپسندى، مى‌خواهم با ايراد گرفتن بر تو و مذمت از تو، تو را در نظر آنان خوب جلوه دهم و به اين وسيله شرّ آنان ا از تو دفع كنم همچون آن كشتى كه خداى تعالى خبرش را در داستان موسى و خضر آورده است». [1]

بنابر خبر كشّى، زراره در سال صد و چهل و هشت، مدت كمى بعد از وفات امام صادق عليه السلام، در كوفه بدرود حيات گفت. او دو كتاب نوشت يكى در استطاعت و ديگرى در جبر و تفويض.

حَمْران بن اعْيَن‌

حمران برادر زراره، از حواريّون امام باقر و امام صادق عليهما السلام، از عالمان به قراءات، نحو، لغت و از حاملان قرآن بود. روايات فراوانى در مدح او از امام باقر و امام صادق عليهما السلام رسيده است.

زراره برادر حمران گويد، در جوانى خدمت امام باقر عليه السلام رسيدم.

حضرت پرسيد: آيا از فرزندان اعين هستى؟

جواب دادم: آرى، زرارة بن اعين هستم.

امام فرمود: تو را از شباهت شناختم. آيا حمران هم به حج آمد؟

زراره: نه ولى به شما سلام رساند.

امام: او از مؤمنان حقيقى است كه هيچگاه بر نمى‌گردد، وقتى او را ملاقات كردى سلام مرا به او برسان و .... [2]

يك بار حمران خدمت امام باقر (ع) رسيد و عرض كرد: فدايت شوم با خدا عهد بسته‌ام كه از مدينه خارج نشوم تا اين كه سؤالم را جواب دهى.


[1] - رجال كشى، ص 138

[2] - همان مدرك، ص 178

نام کتاب : زندگانی امام باقر نویسنده : حیدری، احمد    جلد : 1  صفحه : 179
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست