responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : زندگانی امام باقر نویسنده : حیدری، احمد    جلد : 1  صفحه : 192

بعد امام دست بر چشمان او كشيد و دعاهايى خواند و او بينا شد و فرمود: اى ابا بصير به حاجيان نگاه كن.

ابو بصير ديد بيشتر مردم ميمون و خوك هستند و افراد مؤمن در بين آنان همچون ستارگان درخشنده در شب تاريكند. ابو بصير عرض كرد: مولاى من راست گفتى. چقدر تعداد حاجيان كم و سر و صداها زياد است!

بعد امام دوباره دعاهايى خواند و ابو بصير به حالت نابينايى اول بازگشت و امام به وى گفت:

«اى ابو بصير ما بر تو بخل نمى‌ورزيم و خداى تعالى نيز به تو ظلم نكرده است (كه تو نابينايى) بلكه براى تو اين وضع را اختيار كرده و ما از گمراه شدن مردم مى‌ترسيم (كه اگر تو را بينا كنيم، درباره ما به غلو افتند يا ما را ساحر پندارند). و از اين كه فضل خدا در مورد ما را نشناسند و ما را پروردگارانى جز خدا بشمارند. در حالى كه ما بندگان كوچكى هستيم كه از بندگى خدا تكبر نداريم و از اطاعت او ملول نمى‌شويم و در برابر او تسليم هستيم». [1]

ابو بصير اسدى مورد توجه امام صادق عليه السلام نيز بود. روزى او خدمت امام صادق رسيد و حضرت پرسيد: آيا بر بالين عِلْباء [2] هنگام مرگ حاضر شدى؟

عرض كردم: آرى و به من خبر داد كه شما براى وى بهشت را ضمانت كرده‌ايد و از من خواست كه اين مطلب را به شما يادآور شوم.

امام فرمود: راست گفت.

ابو بصير گريه كرد و گفت: فدايت شوم، من چى؟ آيا پير، ضعيف، نابينا و دلداده شما نيستم؟ بهشت را براى من هم ضمانت كنيد.

امام فرمود: ضمانت كردم. [3]

عبدالله بن شريك عامرى‌


[1] - بحار الانوار، ج 46، ص 261

[2] - عِلباء بن دراع اسدى از اصحاب گرانقدر امام باقر عليه السلام. (تنقيح المقال، ج 2، ص 258)

[3] - اختيار معرفة الرجال، ص 171

نام کتاب : زندگانی امام باقر نویسنده : حیدری، احمد    جلد : 1  صفحه : 192
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست